رونوشت فارسی نگار عابدی
زهرا: چند ساله هستید؟
نگار: من 22 سالم.
زهرا: در حال حاضر کجا زندگی می کنید؟
نگار: ایران شهر شیراز. فارس شیراز.
زهرا: همیشه اینجا زندگی می کردید؟
نگار: آره. از بچگی همینجا بودم.
زهرا: شغل شما چیست؟
نگار: من دستیار دامپزشکم و دانشجوی طراحی دوختم.
زهرا: تحصیلات شما چیست و در کجا تکمیل کرده اید؟
نگار: من در حال خوندن کارشناسی طراحی دوختم توی دانشکده دولتی الزهرا و تحصیلاتم کاردانی و مدرک کاردانی گرفتم.
زهرا: جنسیت شما چیست؟
نگار: من زن هستم. دختر هستم.
زهرا: آیا در رابطه هستید؟
نگار: در رابطه نه نیستم.
زهرا: آیا بچه دارید؟
نگار: نه.
زهرا: می توانید در مورد خویشاوندان درجه دو خود بگویید؟ چقدر بزرگ است؟
نگار: از نظر جمعیت خب خیلی خیلی خیلی زیاد بزرگ هستیم و هستن. این که کلا قشقایی به ازدواج فامیلی خیلی پایبند بوده قدیم ها به خاطر همین خیلی ازدواج های فامیلی توش زیاده و باعث شده که خیلی فامیلا گسترش پیدا کنه و تعداد فرزنداش زیاد باشه و هی تعداد فرزند زیاد بوده، نوه ها زیادتر شده همین جوری خیلی جمع زیادی شدن.
زهرا: چقدر با خانواده نزدیک یا خویشاوندان درجه دو خود ارتباط برقرار می کنید؟
نگار: خیلی، خیلی چون تمام رفت آمدهامون تمام ارتباطم به خانواده و فامیل وصله.
زهرا: شما کجا زندگی می کنند؟ خویشاوندان درجه دو
نگار: شیراز و روستاهای اطراف شیراز.
زهرا: آیا معلولیت جسمی دارید؟
نگار: نه.
زهرا: در حال حاضر سطح درآمد خانوار شما چقدر است؟
نگار: متوسط، معمولی، متوسط.
زهرا: آیا وابستگی مذهبی دارید؟
نگار: بله.
زهرا: قشقایی بودن برای شما چه معنایی دارد؟
نگار: معنای اصیل بودن داره. معنای ترک بودن و دقیقا اصیل بودن داره.
زهرا: زمانی بوده که بیشتر یا کمتر از دیگران احساس قشقایی بودن داشته باشید؟
نگار: نه. برای من نبوده.
زهرا: آیا تا به حال نسبت به قشقایی بودن احساس منفی یا مثبت داشته اید؟
نگار: احساس منفی نداشتم. احساس مثبت آره داشتم. این یه جوری انگار عرقه، انگار یه افتخاره، انگار یه مثلا یه عرق فقط میشه گفت.
زهرا: از تجربیات خود در مورد جامعه قشقایی بگویید. چگونه درگیر هستید؟
نگار: خانواده. بله، فامیل، خانواده و اسم رسمی که روی ما مونده از اول، از ابتدای زندگی من.
زهرا: لباس ها و زیورآلات سنتی که می پوشید چه چیزهایی هستند؟
نگار: ببینید، ما یه دامن داریم. یه دامن بسیار بلند که بالاش گیفه ایه و از توش بند رد میکنیم. پایینش قیتون میخوره عموما. یه پارچه هایی پایین پشت دامنهامون بسته میشه به اسم پسپاچه و دمپاچه که عموما رنگ مشکی دارن و یه پیراهن داریم که آستین ساده و بلندی داره جلو و پشت پیراهن بلنده تقریبا تا مچ پامون هست و یه چارقد داریم که با پولک و منجق و ملیله واینها تزیین شده به شکلهای مختلف و یه دستمال سر که با طرحهای مختلفه که روی سرمون قرار میگیره برای بدلیجات و این چیزها هم انگشتر و ساعت و اینا که به طور روتین استفاده میشه توی دوره ی مدرن امروزی ولی از چیزی که از قبلا هست مثلا زنهای متاهل یه گردنبندی دارن که اونو میدازن و این نشون دهنده اینه که اون خانه متاهله و تازه عروسه که بهش میگن میخک و ملحو و این که یه سنجاق زیر گلو داریم که دو طرف چارقد رو به هم وصل میکنه که اونم عموما زنهای متاهل اونو میدازن و رسمه که الان پدر عروس اونو میگیره و اونم نماد اینه که این خانم متاهله و ازدواج کرده دیگه همین و چیزهای تزینی مدرن که الان اضاف شده خیلی هستن روی مثلا دستمال سرمون یه تیکه تزیینی یه گیره ی سر اضافه میکنیم یا مثلا ساعتی باشه دستبندی باشه انگشتری باشه ولی چیزهایی که از قدیم بوده همین دوتا مورد من الان یادم میاد که بخواهم بگم.
زهرا: جنس لباس ها چیست؟
نگار: جنس لباسهامون ،جنس هایی خیلی متفاوتی داره از پولک میتونه باشه پیراهنهامون ،دامنهامون از تور میتونه باشه.
هر جنسی میتونه باشه جنسی باشه که فقط زیبایی داشته باشه چون توی لباس محلی ما جنسیت پارچه ها خیلی مطرح نیست، بیشتر زیبایی و طرحشونه که مطرحه به خاطر همین هر جنسی که مورد علاقه ما قرار بگیره رو میتونیم استفاده کنیم به جز ها جنس های نخی میشه گفت جنس هایی که یکم مجلسی حالتتر هستند برای لباس های محلی رو میتونیم استفاده کنیم.
زهرا: چه رنگ هایی می پوشید؟
نگار: رنگ ها به دلخواه است ولی عموما رنگ های روشن میپوشند و طبق رده سنی هست مثلا یک خانم پنجاه الا شصت ساله عموما نمیاد یه رنگ قرمز یا نارنجی بپوشه مثلا رنگ جیگری میپوشه رنگ یشمی میپوشه در عوضش دخترهای 13-14 ساله رنگ قرمز، زرد میپوشند ولی خوب این هست ولی بیشترش میشه گفت به دلخواه هست.
زهرا: چه جواهراتی میپوشید؟
نگار: طلا. گردن بند طلا، دست بند طلا و گشواره طلا، سنجاقی که بهتون گفتم هم از طلا هست و اگر کسی در حد خریدن طلا نباشه از جواهرات با ارزشی استفاده می کنه مثل مثلا نقره یا طلاهایی که با ارزش هستن یعنی جواهراتی که با ارزش هستن و یه چیز دیگه که الان یادم آمد ما زیر دامن ها مون چند تا دامن دیگه می پوشیم که این دامن ها پف بشه و زیبایی بیشتری داشته باشه.
زهرا: این لباس ها یا زیورآلات را از کجا تهیه می کنید؟
نگار: از جاهای توی شهر مثل بازار وکیل توی شیراز یا شهر فیروزآباد بازار فیروزآباد یا جاهای پارچه فروشی هایی که لباس پارچه های سنتی و شیک و به حالت مجلسی فرمی دارن .
زهرا: آیا آنها را خودتان درست می کنید؟
نگار: بله مثلا چار قد رو ما خودمون تورش رو می خریم و با پولک یا منجوق یا ملیله روش طرح اجرا می کنیم یا برای دامن و پیراهن هم اگر که دلمون بخواد می تونیم همین کار کنیم یه پارچه ساده بخریم و تزییناتی که دوست داریم رو، روش اجرا کنیم.
زهرا: دوخت خود اصلی لباس چی ؟خودتونم انجام می دین؟
نگار: بله خودمون اگر که بلد باشیم و از ابتدا به همون یاد داده باشند که عموما یه چیز خیلی کمی یاد دادن مادرهامون بهمون بله انجام می دیم دوختشو ولی دیگه نسل جدید عموما می برن بیش خیاط ولی خب نسل های قدیم خودشون انجام می دادن.
زهرا: آیا دیگران آنها را برای شما درست میکنند؟
نگار: بستگی داره که ما خودمون بخواییم کسی برامون درست کنه یا خودمون هنرش رو و علاقه شو داشته باشیم و درستش کنیم. یه چیز دل بخواهیه یعنی قانونی توش نیست اگر در توان خودمون باشه که خودمون درست می کنیم، اگر بلد نباشیم یا وقتش رو نداشته باشیم که به کسی دیگه میدیم درست کنه.
زهرا: آیا آنها به شما تحویل داده شده اند؟
نگار: بله، به طور این شکل از لباس و این شکل از استفاده از جواهرات و زیورالات بله از ابتدا از کودکی نسل به نسل انتقال پیدا کرده.
زهرا: یعنی شما از مادرتون یاد گرفتی؟
نگار: بله
زهرا: آیا آنها را از فروشگاه خریداری می کنید؟
نگار: پارچش رو خریداری می کنیم و دوختش رو میزنیم. یا می دیم خیاط بدوزه ولی لباس آماده نه.
زهرا: پس یعنی هیچ وقت لباس آماده نمی خرید، همیشه پارچش رو می خرید و می دید براتون بدوزه؟
نگار: بله
زهرا: چرا آنها را از مکان هایی که انجام می دهید می گیرید؟
نگار: برامون ارزش خاصی داره، نه ارزون نیست. یعنی اگر بخواهم آماده جایی پیدا کنیم و بخریم خیلی به صرفتر می شه ولی خب همون… نمی دونم.. یه جوری مثلا بخواهم تشبیه کنم مثل عید نوروزه که آدم میره وسایلاشو می خره، خودشو آماده می کنه، سفره پهن می کنه. خود این مراسمه لذت داره برامون خود این چیدمانه، رفتن به بازاره، پارچه خریدنه، نمی دونم قیتون خریدنه، دوختنه، پرو کردنه خود اینها برامون لذت بخشه.
زهرا: لباس سنتی برای شما چه معنایی دارد؟
نگار: معنای… میتونم بگم معنای اصیل بودن باز، برامون داره معنای ریشه داشتن معنای… نمی دونم چجوری بهتون بگم معنای چیزیه که از بچگی بهمون گفتن، و از بچگی توی ذهنمون بوده و انگار با این لباس، با این اصالت داریم، و انگار ریشه مون با این لباس هست.
زهرا: آیا این معانی در طول زندگی شما تغییر کرده است؟
نگار: برای من خیلی
زهرا: آیا وقتی در فضاها یا مکانهای مختلف هستید، معنای لباس سنتی تغییر میکند؟
نگار: خیر، چون ببینید شاید قدیمی ها مادرهامون توی خونه هم لباس محلی می پوشیدن لباس ترکی می پوشیدن و لباس قشقایی می پوشیدن ولی خب و برایشون روتین شده، این که با اون لباسی که حالا ما امروز توی عروسی می پوشیم برن مراسم ختم، برن توی شهر، برن بازار، برن عروسی این برایشون عادی بوده ولی برای من و برای دوره من، نسل من چون فقط توی عروسی ها این اتفاق می افتد و ما فقط توی عروسی ها لباس محلی می پوشیم برای همین معنی خاصی نداره. احتمالاً برای گذشتگان توی هر مراسمی یه معنی خاصی داشته این لباس.
- زهرا: آیا فکر می کنید برخی از لباس های سنتی اصیل تر از بقیه هستند؟ چرا؟
نگار: نه من این احساس رو ندارم احساس میکنم هر لباس سنتی به اندازه خودش و به نوبه خودش اصیل هست.
زهرا: من با بقیه این مصاحبه ها رو که داشتم انجام می دادم متوجه شدم که جدیدا اومدن توی لباسهای قشقایی اومدن یه تغییراتی رو دادن که لباس از اون حالت اصیل بودن خودش یکم انگاری داره جدا می شه، و این که نظر شما در مورد مقایسه اون لباس قشقایی اصیل و حالا اون تغییراتی که دارن بهش میدن می خوان مثلا یکم مدرن ترش کنن چیه به نظر تو کدومش اصیل تره و چرا؟
نگار: من لباس قدیمی ها رو بیشتر دوست دارم و احساس اصالتی بیشتری نسبت به اونا دارم چون احساس می کنم که از اول و از اساس اون بوده، و الان دارن تغییراتی مثل این که مثلا آسینشو گشادتر می کنن، پیراهنشو کوتاه تر می کنن، آسینشو کوتاهتر می کنن، یا مدل بستن دستمال سر یا چارقد رو عوض می کنن، ولی به نظر من اون لباسی که براتون اول گفتم اصیل و ساده است و خیلی با ارزشتراز لباسیه که الان دارن تغییر میدن بهش. پس شما فکر می کنید اونی که دست نخورده هست اون لباسی که دست نخورده هست اصیل تره. بله
زهرا: آیا از جایی که آن را تهیه می کنید آن را اصیل تر می کند؟
نگار: ببینید بستگی داره از جایی که تهیه می کنید مثلا بین شیراز و حالا مثلا فیروزآبادی که خودتون گفتید یا حالا مثلا یه شهر دیگه، فرق می کنه بین اینها مثلا از جایی که می گیرید بله فرق می کنه و فرقش هم توی جنس پارچش، توی طرح پارچش، توی تنوعی که داره هست، توی اسم و رسمی هست که درآوردن. مثلا یه بازار فلان بازار خیلی اسم ورسم در آورده که مثلا فلان بازار خیلی لباسهای محلیش خوشگله و اگه یکی از اون بازار خرید کنه، احتمال این که بگن لباسش خوشگله بیشتر از یکی دیگه است که از یه بازار دیگه خرید کرده
زهرا: اصیلتر هم می شه؟ می شه اینو هم راجع بهش گفت که مثلا از اون جایی که همه میرن می گیرن اصیلتره؟
نگار: نه اصیلتر نمی شه ولی زیبا تر می شه چون اصیل بودنش به مدل لباسش هست، نه به مثلا پارچه ای که از یه مغازه خریداری می شه.
زهرا: آیا استفاده از مواد متفاوت یا اینکه چه کسی آن لباس را درست کند، لباس را اصیل تر می کند؟
نگار: نه اصیلتر نمی کنه ولی باز زیبا تر می کنه.
زهرا: اگر لباس را در فضاهای مختلف بپوشید، آن را اصیل تر میکند؟
نگار: بله به نظرم اون اصیلتر میکنه.
زهرا: آیا به هر دلیلی قسمتی از استایل های “سنتی” وجود دارد که آن را نمی پوشید؟
نگار: بله مثلا یه کت کوتاه داریم که با پارچه های ضخیم درست می شه به اسم آرخالق برای زمانی هست که هوا سرده و اینا و اینا خیلی قدیمی ها خیلی می پوشیدن و خیلی استفاده می کردن ولی به شخصه تا الان نداشتم، و استفاده هم نکردم. چون که خب هم آب و هوا یکم تغییرات داشته مثلا توی هوای سرد توی تالار عروسی می گیرم و نیازی به اون نیست، و هم این که یه خرج خیلی زیادی هست، یعنی به قدری گرون قیمته و واقعا نمی شه با هر یه لباس بخواهی یه دونه آرخالق بخری و بدوزی و بپوشی اصلا مقرون به صرفه نیست برای همین می شه گفت تقریبا آرخالق داره حذف می شه از لباس محلی قشقایی.
زهرا: چگونه احساسات یا نگرش خود را نسبت به لباس های سنتی توصیف می کنید؟
نگار: با قدرت، با زیبایی، با اصیل بودن، با ناب بودن. همچنین احساس هاییه.
زهرا: احساس خود را هنگام پوشیدن لباس سنتی چگونه توصیف می کنید؟ مثلا در حین ساخت صنایع دستی؟
نگار: احساس خیلی خوبیه، احساس اصیل بودن، احساس با ارزش بودن، انگار یک دختربچه پنج ساله یه لباس پرنسسی پوشیده. یه همچین احساسی داره.
زهرا: آیا هیچ یک از هویت های دیگر شما بر احساس شما در مورد لباس سنتی خود تأثیر می گذارد؟
نگار: به شخصه برای من خیر نبوده یعنی من متعهدم به اسلام و چیزی که بهم گفتن و توی ذهنم هست اسلامه و دینه و توی اسلام خب طبیعتاً گفته که حجاب خیلی مهمه ولی برای من این که چارقد بزنم و موهام مشخص باشه هیچ مشکلی نیست و تداخلی با هم ندارن و مشکلی باهاش ندارم یا این که مثلا قدم بلندتر بشه، قدم بلنده یا یکم چاقم.. میدونید اونقدر این لباس اصیله که تمام اینها رو میپوشونه.
زهرا: چه اطلاعاتی در مورد لباس سنتی از تعاملات خود کسب کرده اید با دیگران؟ (به عنوان مثال، آیا مادرتان در مورد لباس های مختلف به شما آموزش داده است؟)
نگار: دقیقا از نسل به نسل بودنمون یعنی چیزیه که از نسلی به نسل دیگه از مادری به فرزندش از مادر بزرگی به نوه اش منتقل شده و چیزیه که باهاش بزرگ شدیم و از ابتدا اینها رو بهمون گفتن و با این عقاید با این طرز فکرها ما بزرگ شدیم و بهشون باورداریم.
زهرا: فکر می کنید جامعه چه نوع پیام هایی را در مورد لباس سنتی ترویج می کند؟ چگونه با آن پیام ها ارتباط دارید؟
نگار: توی بنر و اینا که توی خیابون باشه خیر من تا الان ندیدم همچین چیزی ولی شده مثلا جشنواره ای بوده یکی از غرفه ها غرفه لباس محلی بوده و دختر خانوم ها لباس محلی پوشیدن و لباس محلی اجاره دادن به کسانی که دلشون می خواد بپوشن و باهاش عکس بگیرن. یعنی یک غرفه مخصوص این کار گذاشتند. یا این که مثلا چی میخواستم بگم…. یا این که مثلا آهان توی مدارسمون توی جشنهایی که توی مدارس ها اتفاق میوفته مثلا عید سعید فطر، عید نوروز، به بچه هایی که ترک هستن و قشقایی هستن یا لباس سنتی دارن برای هر استانی که باشند بهشون اجازه داده میشه که اون لباس ها رو بپوشن و توی اون جشن شرکت کنن و بقیه بچه ها اون لباس ها رو ببینن و باهاش عکس بگیرن، ازش تعریف کنن، ببینن یعنی در ارتباط باشن با اون لباس ها در این حدش رو من دیدم ولی بیشتر رو ندیدم.
زهرا: این جشنواره هایی که میرفتید موقع خاصی از سال هست؟
نگار: توی شیراز، نه موقع خاصی نیست هر از گاهی به درخواست خود دولت و بقیه اتفاق میوفته ولی این که مثلا بگم هر سال بهاره یا هر سال مثلا یه فصل خاصیه نه ،اینجوری نیست.
زهرا: چه موانعی برای به دست آوردن و پوشیدن لباس سنتی وجود دارد؟
نگار: هزینه زیادش و مراسم درست کردنش، یعنی این که بری پارچه بخری بیاری وقت زیادی میخواد و این که مراسم های عروسی هایی که لباس قشقایی باید بپوشید دارن کم میشن و این خودش باعث میشه که کم تر بتونی اون لباس رو بپوشی و منع بشی از اون لباس.
زهرا: آیا می توانید تصاویری از پوشیدن لباس های سنتی متفاوت به اشتراک بگذارید؟ هر تعداد که می خواهید به اشتراک بگذارید، نهایتا 10 عکس. برای هر تصویر می توانید به اشتراک بگذارید: شما در این تصويرکجا هستید؟ چرا در آن مکان لباس سنتی پوشیده ایید؟ آیا معنای خاصی برای شما که در این مکان هستید یا لباس سنتی که پوشیده ایید وجود دارد؟
نگار:
زهرا: آیا چیز دیگری در مورد شما، هویت قشقایی و لباس سنتی وجود دارد که بخواهید به اشتراک بگذارید؟
نگار: لباس قشقایی.. در مورد لباسشون نه ولی در مورد رسم و رسومشون هست که فک کنم زیاد به درد شما نمیخوره.