رونوشت فارسی زهرا عابدی
زهرا: سوال اولی که شروع می کنم راجب جمعیت شناسی و راجب خودتون هست. شما چند سالتونه؟
عابدی: من سی و دو.
زهرا: در حال حاضر کجا زندگی می کنین؟
عابدی: شیراز.
زهرا: همیشه اینجا زندگی می کردین؟
عابدی: نه. قبلش روستا زندگی می کردیم.
زهرا: شغل شما چیه؟
عابدی: وکیل دادگستری هستم.
زهرا: تحصیلات شما چیه و کجا تکمیلش کردین؟
عابدی: من لیسانس ادبیات دارم و لیسانس حقوق که حالا بعدش وکالت امتحان دادم.
زهرا: و اینکه کجا اونها رو تکمیل کردین؟
عابدی: لیسانس ادبیاتم رو دانشگاه سراسر کازرون خوندم. لیسانس حقوق هم دانشگاه آزاد دارون.
زهرا: جنسیت شما چیه؟
عابدی: زن هستم.
زهرا: آیا در رابطه هستین؟
عابدی: نه.
زهرا: آیا بچه داری؟
عابدی: نه.
زهرا: میتونین در مورد خیشاواندان درجه دو خودتون بگین که چقدر بزرگ هستن؟
عابدی: از چه جهت مثلا؟
زهرا: از لحاظ تعداد.
عابدی: آها جمیعتش منظورتونه؟
زهرا: آره.
عابدی: میشه گفت که دو طرف خانواده خیلی بزرگی داریم. چون که از سمت پدری که میشه تنی و ناتنی هم هست. تعداد خیلی زیاده. سمت مادری هم که حدودا هشت تا خاله و دایی دارم، جمعا رو همدیگه. بزرگ هستیم. پر جمعیت هستیم.
زهرا: چقدر با خانواده حالا نزدیک یا خیشاواندان درجه دو خودتون ارتباط برقرار می کنین؟
عابدی: خب واسه ترکا اصولا اون روابط یه خورده صمیمی تره. روابطمون با هم بیشتره نسبت به حد معمول حالا بقیه افراده.
زهرا: خیشاواندان درجه دو شما کجا زندگی می کنن؟
عابدی: همشون شیراز هستن.
زهرا: آیا معلولیت جسمی دارین؟
عابدی: نه.
زهرا: در حال حاضر سطح درامد خانواده شما چقدره؟ متوسط؟ معمولی؟ کم؟
عابدی: الان با توجه به شرط اقتصادی متوسط می شه حدودا، فکر کنم.
زهرا: آیا وابستگی مذهبی دارین؟
عابدی: نه.
زهرا: خب مرسی میریم سراغ قسمت بعدی. اول درباره هویت قشقایی شما میپرسم. قشقایی بودن برای شما چه معنایی داره؟
عابدی: قشقایی بودن، خب دیگه همونطور که خودتون هم گفتید دیگه یه بخش از هویت ماست باهاش بزرگ شدیم باعث میشه که نسبت به بعضی چیزا مثلا خب کلا یه سری سنت ها و چیزایی هست که واسه خودمونه یه جورایی، واسه خودمون خاصه بیشتر. واسه همین خوبه چون که یه چیزی هست که خاصه برامون.
زهرا: زمانی بوده که بیشتر یا کمتر از دیگران احساس قشقایی بودن داشته باشین؟
عابدی: بیشتر یا کمتر؟ خب من چون که بابام ترک نیست حالا مثلا سمت پدری مثلا باباش ترک نیست یه خورده سمت مادری که حالا همه شون ترک هستند بعضی وقتا پیش میاد که حس میکنیم که یه خورده کمتر حالا ترک هستیم.
زهرا: آیا تا به حال نسبت به قشقایی بودن احساس منفی یا مثبت داشتین؟
عابدی: مثبت ها خیلی بیشتر بوده تا منفیش. حالا اوایل شاید یه خورده مثلا حالا اذیت میشدیم بچه تر که بودیم ولی هرچی که سن میره بالاتر بیشتر باعث میشه نسبت بهش اعتماد به نفس داشته باشی و دوستش داشته باشی.
زهرا: از تجربیات خودتون در مورد جامعه قشقایی میتونی بگی که مثلا چجوری درگیرحالا این جامعه هستین؟
عابدی: از چه جهت؟
زهرا: مثلا الان گفتین که از سمت خانواده مادری قشقایی هستین. درسته؟ میتونی مثلا از تجربه…
عابدی: پدری هم هستیم. سمت پدری یه طرفش فقط ترک نیستیم یعنی سمت پدری هم هستیم.
زهرا: همون مثلا میخواستم بگم که یکم مثلا از تجربه خودتون در مورد جامعه قشقایی میتونی توضیح بدی؟
عابدی: مثلا پوشش اینا راحتتر هستن. حالا به خاطر اون لباسی که میپوشن تو این چیزها خیلی راحتتر برخورد میکنن نسبت بقیه آزادتر هستن. تو بعضی چیزا باز یه خورده باز حساستر هستن حالا نسبت بقیه ولی پوشش رو بخواییم بگیم تو ظاهر میشه گفت نسبت به بقیه خیلی راحتتر هستن. بخاطر همین روابط هم صمیمی تره حتی تو فامیل واینا هم خیلی با همدیگه راحت تر هستیم کلا.
زهرا: پس یعنی بیشتر از همه به خاطر حالا اون پدر و مادر هست که توی این جامعه شما درگیر هستین؟
عابدی: آره.
زهرا: قسمت دوم راجب لباسهای سنتی هست، لباسا و زیورالات سنتی که میپوشین چه چیزهای هستن؟
عابدی: چارقد هست، کل لباس رو باید توضیح بدم؟
زهرا: آره همه چیزهایی که مثلا خودت به شخصه میپوشی بگو چه چیزهایی هستن.
عابدی: چارقد، دستمال، پیرهن با تومون بعد یه سری چیزهایی هم هست حالا اونایی که بیشتر میخوان ترکی مثلا اصیل تر بپوشن مثلا یکی هست آرخالقه بهش میگن که مثل یه کت هس حدودا که روی اون لباس اصلی پوشیده میشه بعضی ها میپوشنش. یه چیزی هم هست اسمش الان کلاهچه چه بهش میگن یه چیز کلاه ماننده که این دستمال و اینها را نگه داره بعد سنجاق میزنن همه اصولا که این را نگه داره بعد یه چیزی هست اسم مثل گردنبنده حالا که بوی خوبی میده مهلو اونه رنگ رنگیه احتمالا دیدین چیزای اصلیش همینا هستن الان بعضی ها که خیلی قدیمی هستن مثلا یه چیزی به اسم گمپل هم مثلا اونایی که دیگه خیلی خیلی میخوان سنتی بپوشن مثلا میبندن به دستشون یا به دستمالشون یه گمپل کوچیک.
زهرا: به کجای دست میبندن؟
عابدی: به بازوشون میبندن یا به پشت دستمالشون، اونایی که خیلی میخوان اصیل بپوشن اینجوری میپوشن.
زهرا: جنس لباسها چی هست؟
عابدی: جنسش پارچه های در واقع شلوغی هستن میشه گفت که پولک دارن و حالا پستگی داره ولی اصولا پارچه های شلوغی هستن و حالا پولک و مهره و اینا دارن. ما قبلا خودمون درست میکردیم، خودمون میدوختیم حتی پولک مهره اش هم خودمون میدوختیم. الان اصولا چارقد رو هرکس خودش میزنه.
زهرا: و جنس پایه اون پارچه هایی که روش منجق دوزی اینا میکنید و میدونید جنسش چیه؟
عابدی: جنسش الان درست یادم نیست واسه تومونش، حالا نه اون که منجق دوزی میکنم اون زیرش آرگانزا هست از اون میذارن که یه خورده خشک وایسه تومونه پف وایسه. روش اصولا اگه بخواهم منجق کاری باشه، تور زبره نمیدونم حالا، اسم توره یه اسم خاصی داره.
زهرا: پس تورهست که استفاده میکنید
عابدی: تور هست که بتونم روش منجق دوزی کنم چون که میخواهم منجق دوزی کنم، اصولا توره بعد زیرش یه ساتن میاد که این بهتر خودش رو نشون بده ولی جدا هستن اصولا اون ساتنه باعث میشه مثلا این حالا نماش کم و زیاد بشه ولی توره اصولا جدا است که منجق دوزی داره که راحت باشه منجق دوزیه بعد زیرش هم یه ساتن میاد.
زهرا: مرسی. چه رنگایی میپوشین؟
عابدی: همه رنگ.
زهرا: رنگای شاده؟
عابدی: اصولا ترکی بیشتر رنگای شاده ولی اصولا رنگای خیلی شاده ما خودمون یه دست کم تر میپوشیم بیشتریا مثلا یه رنگ میپوشن یا پیرهنش و تومونش فرق میکنه. اصولا چارقد و پیرهن یه رنگه، دستمال و تومون هم یه رنگ میپوشن.
زهرا: چه جواهراتی میپوشین؟
عابدی: جواهرات هم همونطور که گفتم همون سنجاقه هست که خیلی اصلیشه. اصولا یه سینه ریز میندازن. حالا اونایی که مثلا مامانم اینا که بیشتر چیز هستن، طلا مثلا یه سینه ریزی میندازن. مثلا همون ملهو نمیدونم حالا جزو جواهرات محسوب نمیشه ولی حالابخواییم حساب کنیم، ملهو هست میخک میندازن و دیگه اصولا دستبند و اينا هم، النگو مانند و اینا هم که زیاد میدازن.
زهرا: این لباسا یا زیورآلاتو از کجا تهیه میکنین؟
عابدی: بازار وکیل بیشتر.
زهرا: آیا اونها را خودتونم درست میکنید؟
عابدی: آره، ما قبلا آره، حتی تومونش هم خودمون پولک و ایناشو میزدیم ولی الان بیشترش نه میریم مثلا از بازار میگیریم الان چارقد رو بیشتر هرکسی خودش میزنه که کم تره.
زهرا: آیا دیگران اونها را برای شما درست میکنن؟
عابدی: آره، هستن خیاط و اینا هست که حالا یه مبلغی میگیره یا هر طرحی که خودت بخواهی بهش میدی، پولک و ایناش هم میگیری برات همون طرح رو برات میاره رو اون توره.
زهرا: این لباسا و زیورآلات به شما تحویل داده شدن یعنی مثلاً از مادر یا حالاً مثلاً از شخص دیگری به شما رسیده؟
عابدی: از مادر که میرسه، ولی الان چون که خودشون همشو دارن استفاده میکنن ولی، آره، از مادر هم میرسه ما دیگه همونا رو از بازار میگیریم.
زهرا: آیا اونها رو از فروشگاه خریداری میکنی؟
عابدی: کدوم هارو؟
زهرا: لباس ها و زیورآلاتتون رو
عابدی: آره، از بازار وکیل، یعنی بازار کلا خودش مجموعه اش طوریه که حالا مغازه و اینا زیاد هست واسه اینجور چیزها، بخواهی حتی سنجاق و اینا مغازه خودش مخصوص داره.
زهرا: چرا از بازار وکیل لباسا و زیورآلاتتون رو تهیه میکنید؟
عابدی: چون که مثل یه مجموعه است که دیگه همه چیز اونجا است، پارچه هایی خیلی متنوعی داره، پارچه هایی که است. اصلا مخصوص میشه گفت لباس ترکی هست بازار وکیلی یه جورایی. واردش که میشین قشنگ مشخصه که دیگه واسه لباس ترکی است چون که خب پارچه اش فرق میکنه، پارچش هم شلوغ تر و سنگینتره نسبت به پارچه های لباس مجلسی و باقی لباس ها، اونجا کلا واسه لباس محلیه.
زهرا: مرسی، قسمت سوم هستیم، قسمتی که میخواهم راجب معانی لباس سنتی ازتون سال بپرسم. لباس سنتی برای شما چه معنایی داره؟
عابدی: متفاوت از اینی که اصلیه؟
زهرا: آره.
عابدی: یعنی همین ترکی رو یه جور دیگه بخوان بپوشنش؟ یا یه لباس کلا دیگه؟
زهرا: کلا هم این ترکی، هم این که کلا یه لباس متفاوت دیگه باشه.
عابدی: این لباس ترکی رو بعضیا مثلا میان یه مدل دیگه میپوشن حالا میگن جدیدش میکنن، من خودم به شخص خوشم نمیاد. اما اون چیزی که از قبل بوده رو من بیشتر دوست دارم. مثلا میان پیراهنشو کوتاه تر می کنن یا چینش فرق میکنه اینا من خوشم نمیاد ترجیح میدم همون چیزی که از اول بوده همون اصلیه رو بخواهم بپوشم ولی حالا نسبت به بقیه لباسا چون امتحان نکردم، نظر خاصی ندارم. به نظرم لباس خودمون قشنگتر و اصیل تر میاد.
عابدی: معنای داشتن هویت مشخص را دارد.
زهرا: آیا این معنی در طول زندگی شما تغییر کرده؟
عابدی: نسبت به چی؟
زهرا: معانی لباس سنتی پوشیدن، لباس سنتی پوشیدن. یعنی حالا هر معنی که پشت تون پوشیدن لباس سنتی تون بوده در طول زندگی تون تغییر کرده؟
عابدی: شاید من درست متوجه نشدم. قبلا ما بیشتر این بود که تو عروسی هامون حتما این لباس رو میپوشیدیم الان با توجه به این که دیگه کمتر شده خودمم راحت تر هستم با لباس مثلا مجلسی و اینا بخواییم حساب کنیم. اگه از این بابت بود سوالتون. آره از این بابت من خودمم راحت تر هستم. ولی قبلا که بیشتر تأکید روی لباس محلی بود خوب دیگه یه چیزی بود که همه میپوشدن ما هم میپوشیدیم ولی الان همون دیگه مجلسی چون خیلی راحت تره خیلی خیلی راحت تره. درسته لباس ترکی قشنگیشو داره ولی خب پوشیدنش هم یه خورده سخته. نزدیک به هشت کیلو، نه کیلو لباس میشه وقتی همهشو با هم بخوایی حساب کنین سنگینه.
عابدی: خیر تغییر نکرده است.
زهرا: فکر کنم رقصیدن باهاشم خیلی باید سخت باشه.
عابدی: آره بخصوص اگه از اولش بخوایی برقصی بعد از یه ساعت، دو ساعت خیلی اذیت میشین.
زهرا: آره منطقیه.
زهرا: آیا وقتی مثلا در فضاهای یا مکانهای مختلف هستین، معنای لباس سنتیتون تغییر می کنه؟
عابدی: نه. من خوشم میاد، اینجور نیست که مثلا تا حالا توی یه جمعی باشم یا جایی باشم با توجه به حرف اونا بخوام تغییر . نه چون چیز قشنگ اصولا همه هم دوستش دارن. همه هم نسبت بهش نظر خوبی دارن نظر مثبتی دارن نسبت بهش.
عابدی: خیر.
زهرا: آیا فکر میکنید برخی از لباس های سنتی اصیل تر از بقیه هستن؟ اگه آره چرا؟
عابدی: فکر میکنم این یه خورده بستگی به این داره که لباس سنتی که مثلا خودت داری خب مربوط به… مثلا لباس ترکی واسه ما خب قشنگتره چیزیه که دیگه مربوط به خودمونه از بچگی باهاش بزرگ شدیم، به نظر خودمون اصیل تر میاد حالا تا بقیه لباسا چون که خیلی کم تغییر توش پیش اومده. میشه گفت به همون چیزی که قبلا بوده خیلی فرق نکرده. از این بابت آره به نظر خودمون مثلا به نظر خودم لباس ترکی لباس محلی خودمون قشنگتره نسبت به بقیه.
زهرا: آیا از جایی که اونا رو تهیه میکنید اصیل تر میکنه؟
عابدی: آره. بستگی داره از کجا میگیری آره. پارچش… ببین… یعنی مثلا بخوای یه نوآوری های خیلی خاصی توش وارد کنی بنظرم اینجا خیلی جواب نمیده. همون چیزی که مثلا حالا تو بازار وکیل بری نگاه کنی اصولا همهشون یه تم هستند تو یه مایه هایی هستند لباس ترکی. این که بخوای خیلی باهاش مثلا تغییر توش ایجاد کنی فکر کنم خیلی قشنگ نشه. این نظر شخصیه من.
زهرا: آیا استفاده از مواد متفاوت یا این که چه کسی اون لباسو درست کنه لباسو اصیل تر می کنه؟
عابدی: آره. صد درصد حتی خیاطی هم که بخواد بدوزتش هم باعث میشه که، مثلا طوری که روی تن وایمیسه حتی این چاکش بخواد کم و زیاد باشه مثلا پیهنش بخواد کوتاه یا بلند باشه همه اینها باعث میشه که تغییر کنه.
زهرا: اگر لباسو تو فضاهای مختلف بپوشید اونو اصیل تر می کنه؟
عابدی: چه فضاهایی منظورتونه؟
زهرا: بیشتر موارد مثلا شما توی عروسی ها مثلا می پوشین اگر مثلا توی مهمونی مثلا بپوشین یا حالا اگر مثلا برگردین روستا مثلا بخوایین بپوشینش یا مثلا توی فضای روزمره عادی بخوایین بپوشینش جاهای مختلف اینجوری بپوشین به نظرتون مثلا اون لباسو اصیلتر می کنه؟
عابدی: فکر نکنم اینا خیلی تأثیر داشت باشند با توجه تو به سختی پوشیدنش اصولا خیلی کم پیش میاد که بخوایی مثلا خودتم توقع داشته باشی که الان بخوان مثلا بیرون کسی بخواد لباس ترکی بپوشه وقتی میره بیرون. حالا مهمونی و اینا بعضی وقتا می پوشن هنوز من مثلا مهمون بزرگم اینا می پوشن هنوز مرتب لباس ترکی رو ولی خب خیلی سخته پوشیدنش سخته این که بخوایی مرتب بپوشیش حالا به خاطر هر مناسبتی بخوایی بپوشیش سخته. خودش اصالتشو داره چیزی نیست که بخواد با ابن چیزا تغییر کنه به اون صورت.
زهرا: آیا به هر دلیلی قسمتی از استایلهای سنتی وجود داره که اونو نپوشی؟ قسمتی هست که مثلا نپوشینش حالا به هر دلیلی؟
عابدی: همین مثلا آرخالق را بعضیا نمی پوشن بدون آرخالق می پوشن بیشتر، مثلا من خودم دوست دارم می پوشمش هم زمستون باشه هم تابستون باشه در هر صورت می پوشمش ولی خب بعضیا بیشتر مثلا آدمها اینو نمی پوشن این قسمت رو. به جز این بقیشو نمی شه نپوشید یا مثلا این کلاهچه بعضیا نمیذارن این بیشتر واسه اینه که دستمالت درست وایسه. چیزی نیست که خیلی به چشم بیاد ولی بقیشو دیگه نمیشه نپوشید دیگه، هر تیکشو نپوشی نمیشه مثلا اگه چارقد نپوشید و مثلا فقط یه روسری بپوشن که مثلا بعضیا که موهاشون پیدا نباشه اون دیگه واقعا بده، بد می دونن، حتی بقیه هم بد می دونن که اینجوری پوشیدن.
زهرا: پس یعنی به طور کلی برای شما چیزی از اون استایل سنتی و محلی نیست که نپوشید، شما همه شو می پوشین
درسته؟
عابدی: ما همه شو می پوشیم، آره.
زهرا: چگونه احساسات یا نگرش خود را نسبتبه لباسهای سنتی مختلف توصیف میکنی؟
عابدی: لباس سنتی من خودم بخاطر اینکه حالا رنگ بیشتری دارن بیشتر به نظر شاد میان و از این بابت که حالا هرکدومش میشه گفت با توجه به اون محیطی که ازش میاد داره اون رو یه جورایی توصیف می کنه من از این جهت خوشم میاد از لباس سنتی بقیه جاها من از این بابت خوشم میاد یه جورایی فرهنگ هر منطقه رو نشون میدن مثلا با لباس سنتی میدونی که مثلا این لباس حالا مال کجاست؟ حالا کدوم منطقه است؟ من از این بابت که این چیزها رو میتونه نشون بده خودش مثلا فقط یه لباس میتونه اینها رو نشون بده خوشم میاد ازش.
عابدی: حس صمیمیت و شادی را به من میدهد.
زهرا: پس حس خوب میگیری؟
عابدی: آره.
زهرا: احساس خودتون رو هنگام پوشیدن لباس سنتی چگونه توصیف می کنید؟
عابدی: یه جورایی یه حسیه که آدم افتخار میکنه بهش نمیدونم چجوری بگم یه حس خوبیه این که باعث میشه بدونی مثلا متعلق به یه جایی هستیو اینو من خوشم میاد خوبه.
زهرا: یا حالا مثلا در حین ساختن صنایع دستی یا مثلا اگر حالا داری اون منجوق ها رو مثلا میدوزی روی مثلا چارقد حس خاصی داری اون موقع؟
عابدی: آره این که یه هویت خاصی داری با همین هم واست مثلا یه چیزیه که باعث میشه یه فرقی با بقیه باشه یا یه هویت خاصی برات داره اینو من خوشم میدم از این بابت خوبه.
زهرا: سوال بعدی رو میپرسم ولی یکم توضیح بیشتر میدم برای که یکم بهتر متوجهش بشین آیا هیچیک از هویتهای دیگر شما بر احساس شما درمورد لباس سنتی خودتون تأثیر میذاره؟ مثلاً آیا هیچ یک از سایر عقاید شما مثل نژاد، قومیت، جنسیت، مذهب، اندازه بدن بر احساس شما در مورد لباس خودتون تأثیر میذاره؟
عابدی: فکر نکنم اگر بخواهی جواب بدی جوابش خیلی کلی هست، فکر نکنم مثلا لباس ترکی من خودم الان چون قدم خیلی بلنده ترجیح میدادم یک خورد قدم کوتاه تر بود چون لباس ترکی خودش باعث میشه خیلی کشیده تر بشه من از این بابت آره یک خورده اذیتم خودم مثلا بخواهم الان در رابطه با ظاهر بگم چون باعث میشه یک خورده هیکلی تر از چیزی که هستی به نظر بیایی وقتی لباس ترکی میپوشی من دوست دارم ظریف تر از چیزی که هستم به نظر بیام از این بابت بخواهم از لحاظ ظاهر بگم اینه.
زهرا: مرسی خیلی ممنون قسمت چهارم پیام لباس سنتی و جامعه هست چه اطلاعاتی در مورد لباس سنتی از تعاملات خودتون کسب کردین با دیگران مثلا آیا مادرتون در مورد لباسای مختلف به شما آموزش داده راجع به این لباسایی سنتی که می پوشین؟ مادرتون بوده که مثلا بهتون آموزش داده یا اینکه چه اطلاعاتی در مورد لباس سنتیتون از تعاملات خودتون مثلا با دیگران کسب کردین؟
عابدی: لباسامون آره،هم مادرم هم چون که با مادربزرگم هم زندگی میکردیم، مادرم بزرگمم همینطور اینکه حتی چجوری باید بپوشیش چجوری حتی این مثلا چیناش حتی چجوری باید نگهش داره کجا باید ببندیش اینا همش یه چیزهایی هست که درست نپوشیش خب خیلی بد، یعنی یه چیز خیلی مشخصیه از دورم که میایی خیلی به چشم میاد. میگن ترک که میپوشه به خصوص خیلی بیشتر حساسن روش که درست بپوشه حتی اندازه این مثلا که کم باشه زیاد باشه اینارم خیلی روش حساس تر هستن واسه همین آره مامانم مامانبزرگم اینا خیلی از همون بچه بودیم تاثیر داشتن.
زهرا: فکر میکنی جامعه چه نوع پیام هایی رو در مورد لباس سنتی ترویج میکنه؟ مثلاً مثل بنرهای تبلیغاتی یا حالا اینجور چیزها؟
عابدی: من به خصوص نسبت به ترکای قشقایی چیزی ندیدم به خصوص این که تو لباس ترکی خب موها پیدا هست حتی اگه یه چیزی هم باشه حالا بخوان یه مثلا نشون بدن هم مثلا مقنعه کردن سرشون که اون هم بده، ما خوب نمیبینیم اگه بخوان ترویجش هم کنن اون چیزی که نشون میدن رو ما قبول نداریم ولی دیگه چیزی هم به اون صورت نبوده اگه هم بوده میگم به خاطر اون پوششی که دارن ما زیاد قبول نداریم به عنوان ترک قشقایی.
زهرا: چگونه با اون پیام ها ارتباط دارین و من حدس میزنم چون پیامی چیزی نبوده ارتباط خاصی هم نمیتونین داشته باشین درسته؟
عابدی: نه ارتباط خاصی نداشتیم به اون صورت.
زهرا: چه موانعی برای به دست آوردن و پوشیدن لباس سنتی وجود داره؟
عابدی: هزینش خیلی زیاه، الان بخوایی یه لباس معمولی هم بدوزی میشه گفت از بودجه ایی که الان داریم خیلی بیشتر میشه بخوایی تهیش کنی، پارچش خیلی گرونه دوختش چون مهرش زیاده خیلی گرون درمیاد، پارچه خیلی زیاد میبره خیلی زیاد بعد همین زیورآلات که حالا بدلیجات اصولا ما استفاده میکنیم ولی مثلا بقیه که مثلا مامانم اینا حتما باید طلا باشه هزینش خیلی زیاده از بابت اینجور چیزا بخواییم حساب کنیم.
زهرا: مرسی قسمت پنجم قسمت عکسه بعد از مصاحبه ممنون میشنم اگر میتونید تصاویری از پوشیدن لباسای سنتی متفاوت خودتون با هم به اشتراک بذارین هر تعداد که مثلا میخوایین به اشتراک بذارین نهایتا ده تا عکس و برای هر تصویر ممنون میشم اگر به این که شما توی این تصویر کجا هستین چرا در اون مکان لباس سنتی پوشیدین ؟ و این که آیا معانی خاصی برای شما داره که حالا توی اون مکان لباس سنتتی پوشیدی؟ ممنون میشم اینها رو بعدش با هم به اشتراک بذارین و سؤال پایانی هم اینه که آیا چیز دیگه ای در مورد شما هویت قشقایی و لباس سنتی وجود داره که بخوایید به اشتراک بذارید؟
عابدی: فکر کنم سؤالایی که کردین انقد کامل بود که هر چیزی که بود و نبود رو گفتم دیگه توضیح دادم چیزی فکر نمیتونم دیگه باقی مونده باشه در ابن مورد ولی خودم دوست دارم که بتونم همچنان پوشیدنش و اینها رو بتونم نگهش دارم در آینده هم بتونیم همین لباس پوشیدن رو به همین شکل بتونیم ادامش بدیم
۱- عروسی داییم بود
۲-بیشتر عروسی هامون لباس محلی میپوشیم، به همین خاطر بیشتر مواقع ۲تا عروسی میگیرن
یکی ترکی، یکی مجلسی
3-چون همه یه شکل لباس میپوشیم و رقص ترکی خودمونو انجام میدیم احساس نزدیکی بیشتری به هم داریم
بیشتر به هویت و اصالت خودمون نزدیک میشیم