رونوشت فارسی فیروزه عابدی

زهرا: چند ساله هستید؟

فیروزه: سی و چهار

زهرا: در حال حاضر کجا زندگی می کنید؟

فیروزه: کجا یعنی؟ چه شهری؟ شیراز

زهرا: همیشه اینجا زندگی می کردید؟

فیروزه: آره. یکی از روستاهای اطراف شیراز بودیم بعد که نن دانشگاه قبول شدم اومدیم شیراز

زهرا: شغل شما چیست؟

فیروزه: وکیل دادگستری.

زهرا: تحصیلات شما چیست و در کجا تکمیل کرده اید؟

فیروزه: ليسانس حقوق دانشگاه شیراز.

زهرا: جنسیت شما چیست؟

فیروزه: زن.

زهرا: آیا در رابطه هستید؟

فیروزه: آره.

زهرا: آیا بچه دارید؟

فیروزه: خیر

زهرا: می توانید در مورد خویشاوندان درجه دو خود بگویید؟ چقدر بزرگ است؟

فیروزه: یعنی چطور چقدر بزرگ هستن؟ از لحاظ تعداد؟

زهرا: آره از لحاظ تعداد

فیروزه: خیلی بزرگ هستن، چقدر بگم؟ خیلی وقته با هاشون در ارتباط نبودم. البته برای تعداد هم باید یکم فکر کنم تا یادم بیاد چند نفرن.

زهرا: پس خیلی بزرگ هستن.

فیروزه: آره.

زهرا: چقدر با خانواده نزدیک یا خویشاوندان درجه دو خود ارتباط برقرار می کنید؟

فیروزه: منفی.

زهرا: اصلا ارتباطی ندارین؟

فیروزه: خیلی کم. تو عروسی ها شاید ببینمشون.

زهرا: شما کجا زندگی می کنند؟ خویشاوندان درجه دو

فیروزه: شهر شیراز.

زهرا: آیا معلولیت جسمی دارید؟

فیروزه: نه.

زهرا: در حال حاضر سطح درآمد خانوار شما چقدر است؟ متوسط، معمولی، کم، زیاد؟

فیروزه: متوسط رو به بهتر، بالا.

زهرا: آیا وابستگی مذهبی دارید؟

فیروزه: صفر.

زهرا: قشقایی بودن برای شما چه معنایی دارد؟

فیروزه: قشقایی بودن، مهربان بودن. چیز باحالیه به نظرم. بعد اکثران مثلا از روی شباهت های ظاهری متوجه میشند، هر جایی میرند متوجه میشند که مثلا من قشقاییم. قومیت، هر جایی برم کارم راه میوفته. آپشنایی خیلی خوبی داره به نظر من.

زهرا: زمانی بوده که بیشتر یا کمتر از دیگران احساس قشقایی بودن داشته باشید؟

فیروزه: نه، متعادل. یعنی غیرت خیلی خواستی روش ندارم اگر منظورت به اینه. خیلی تعصب خواستی ندارم روی این قضیه اگه منظورت به این باشه.

زهرا: مثلا دوتا مصاحبه ای که با خواهرات داشتم اونها گفتن که زمانی که بچه بودن کم تر از بقیه تو مدرسه یا جاهای دیگران احساس قشقایی بودن داشتن و وقتی بزرگ شدن این حس بیشتر شد.

فیروزه: چون اونا تعاملات اجتماعیشون خیلی زیاده. من با غیر قشقایی هم تعاملات زیاد خاصی ندارم که بگم مثلا با قشقایی ها کمتر تعامل دارم. اونا خیلی اجتماعی تر هستن.

زهرا: آیا تا به حال نسبت به قشقایی بودن احساس منفی یا مثبت داشته اید؟

فیروزه: ترجیحا احساس مثبت بوده. این یه چیزیه مثلا انگارچیزی اضافه از بقیه داری، چیز باحالیه.

زهرا: از تجربیات خود در مورد جامعه قشقایی بگویید. چگونه درگیر هستید؟

فیروزه: خیلی همه همدیگر رو میشناسند. من خیلی ها را نمیشناسم ولی خیلی ها منو میشناسند. درگیرش اینه. یعنی خیلی همه به همدیگر کمک میکنن به محض اینکه بدونن که قشقایی هستیی مطمئننا شما با هم فامیل هستین حتی اگر تو ندونی. واسه همین هم خیلی بهت کمک مبکنن همیشه. و اونا همه میدونن مثلا همسن من هست ولی میدونه جد جد جد جدش کی بوده؟ دقیقا میدونه در میاره کارت را راه میاندازه، هواتو داره.

زهرا: لباس ها و زیورآلات سنتی که می پوشید چه چیزهایی هستند؟

فیروزه: همون لباس محلی که همیشه مادر بزرگم میپوشیده.من ترجیحا مثلا قشقایی ها اینو به روزش نمیکنن این خیلی خوبه. چیزی که من میپوشم همونی هست که مادر بزرگم هم میپوشن. زیورآلاتی که من استفاده میکنم ترجیحا همونه با یک کم زرق و برقه بیشتر اما بیس اش همونه. این چیزا خوبیه.

زهرا: مثلاً میتونی بگی لباسی که میپوشین یا زیورآلاتی کهه میپوشین چیا هستن؟ شامل چی ها میشه؟

فیروزه: مثلاً یه دامن خیلی بلند و پری هست بهش میگم تومون. یه پیرهن بلندیه که یه استایل خاصی داره. یعنی فقط میشه با همون دامن پوشیدش با چیز دیگه ایی نمیشه پوشیدش. یه تور فارمالیته هم هست که روی سر میبندن برای اینکه زلف رو نگه دارن و یه دستمال هم روی این توره. برای لباسه بعضی وقتا یه چیزی به عنوان ارخالق زمستان ها میپوشنش و این یه چیز تزئینیه بیشتر. زیورآلات هم بیس اصلش یه سنجاق بزرگیه که این چارقدی که رو سر ات هست رو نگه میداره و میخک و ملهو، سر چیزای گیاهیه که بوی خوبی داره. اینا چیزای اصلی هست.

زهرا: جنس لباس ها چیست؟

فیروزه: نه اینو من دقیقا در جریانش نیستم. مثلا چطوری باشه نه چیز خواستی نمیتونم بهت بگم بیشتر تور، مهره های زیاد که برق زیادی داشته باشه باید براق باشه خیلی زرق و برقی.

زهرا: چه رنگ هایی می پوشید؟

فیروزه: اکثرا رنگه های خیلی طبیعی مثلا رنگ هایی که خیلی شاده مثلا سبز، قرمز، زرد رنگ های خیلی شاد، مثلا رنگ های مرده مثل صورتی کم رنگ رو خیلی کم میبینید توی قشقایی اصیل که اینو بپوشن مثلا سبز کناری خیلی کمه. مگه مثلا افرادی که فارس هستن میخوان ترکی بپوشن اونا این رنگ هارو انتخاب میکنن خود قشقایی ها این رنگ هارو زیاد نمیپوشن. مثلا رنگ هایی که برای لباس شب خیلی خوب میشه رنگ صورتی کثیف، چرک این رنگ خیلی رنگیه که هر کدوم از دوستای من میخواستن لبای محلی بپوشند و فارس بودند، این رنگ رو میخواستند و این رنگ اصلا نیست ما این رنگ رو نمیپوشیم این اصلا رنگی نیست که من خودم به عنوان یه ترک استفادش کنم.

زهرا: پس بیشتر از رنگهای طبیعی استفاده میکنید؟

فیروزه: آره رنگهای طبیعی مثلا قرمز، سبز، نارنجی، رنگای طبیعی مثلا توی زیورآلات بهت گفتم یه سری گردنبند های گیاهی استفاده میکنند از اون بیس های طبیعی گیاهی که برای رنگ اونا، اونا چون رنگش خاکیه، رنگش میکنند.از اون رنگ هایی که توی اون استفاده میشه بیشتر لباسا همون تم رنگ رو دارد.

زهرا: چه جواهراتی میپوشید؟

فیروزه: همین، گفتم. اصلش همینه. همین چیز گیاهی، گردنبند گیاهی که بوی خیلی خوبی داره. میخک و ملهو دوتا مدل مختلف هست و سنجاق، اینا چیزای اصلی است. بقیه اش دیگه زیورآلاتیه که خانما اکثر استفاده میکنن اما اینا رو باید حتما داشته باشن.

زهرا: این لباس ها یا زیورآلات را از کجا تهیه می کنید؟

فیروزه: بازاروکیل ترجیحا یا مثلا یه شهری هست که اکثرا قشقایی هستن طرف فیروزآباد میشه اونجا بازارهای خیلی خوبی داره. همه چیزتوش پیدا میشه.

زهرا: باز در نهایت میشه بازار درسته؟

فیروزه: بله.

زهرا: آیا آنها را خودتان درست می کنید؟

فیروزه: یعنی چطوری؟

زهرا: مثلا خودتون بدوزید یا حالا خودتون اون زیورالاتو درست کنید؟خودتون به شخصه؟

فیروزه: ترجیحا پارچشو میگیریم اصلا دوخته شده کسی نمیگیره از قشقایی ها، خیلی کم پیش میاد که برم توی بازار خود لباس رو بخرم خود پارچه رو میگیرم و میدوزنش.

زهرا: یعنی میدنش به خیاط میدوزه؟

فیروزه: میدنش به خیاط بدوزه، زیورآلات هم همون بیس گیاهی رو میگیرن و خودشون گردنبندش رو درست میکنن خودش یه استایل و روش خاصی داره، مثلا همون افراد توی بازار هم اینو درست کردند اما خودشون بیشتر دوست دارند این کار را انجام بدن.

زهرا: آیا دیگران آنها را برای شما درست می‌کنند؟

فیروزه: ترجیحا خودمون درست میکنیم مگه این نسل های جدید مثلا مثل من خواهرام همسن های ما که زیاد برای این قضیه وقت نمیذاریم میریم میگیریم اما مادر من ترجیح میده که خودش درست کنه خودش مواد اولیه اش رو بگیره و تو خونه درستش کنه زیورآلات رو.

زهرا: آیا آنها به شما تحویل داده شده اند؟ یعنی مثلا از مادرتون یا از شخص دیگه ای به شما رسیده؟

فیروزه: آره خیلی هاش اینجوریه.

زهرا: از مادر رسیده فقط؟

فیروزه: بله خیلیاش از مادره چون دیگه اونقدر استفاده نمی کنند ببینید لباسای ترکی رو قبلا شاید روزمره استفاده میکردن الان دیگه فقط برای مراسم ها هست برای همینم اکثرا میرسه به آدم از مادر، مادر بزرگ

زهرا: آیا آنها را از فروشگاه خریداری می کنید؟

فیروزه: آره باید پارچش رو از بازار بگیرین و بدن خیاط، خود لباس رو آماده از فروشگاه نمیخریم.

زهرا: چرا آنها را از مکان هایی که انجام می دهید می گیرید؟

فیروزه: اون زيورآلات ها جای دیگه پیدا نمیشه توی شیراز بخوایی بگردی فقط توی بازار میتونی این بیس اش رو پیدا کنی یا اون پارچه، اون متریال پارچه، اون مقدار پارچه خیلی زیاده مقدارش، مخصوصا برای تومون. اون مقدار رو نمیتونی از مغازه ای که داره لباس مجلسی میده واقعا نمیتونی اونجا این مقدار رو پیدا کنی باید از توی بازار بگیریم که مقدار زیاد برات بیارن.

زهرا: لباس سنتی برای شما چه معنایی دارد؟

فیروزه: معنای سرزندگی و شاد بودن را دارد.

زهرا: آیا این معانی در طول زندگی شما تغییر کرده است؟

فیروزه: خیر تغییر نکرده است.

زهرا: آیا وقتی در فضاها یا مکان‌های مختلف هستید، معنای لباس‌ سنتی تغییر می‌کند؟

فیروزه: یعنی چطوری؟

مثلا فرض کنید که وقتی توی فضاها و مکانهای مختلف قرار میگیرید مثلا عروسی، روستا یا حالا هر جای دیگه ای که هستین معانی لباس سنتتی تغییری میکنه به نظر شما؟

فیروزه: از دید مردم منظورته؟

زهرا: از دید خودتون به شخصه

فیروزه: از دید خودم؟

زهرا: آره

فیروزه: برای من همون چیزیه که مثلا همون حسی که دارم، همون حسی که دارم وقتی که توی خونه می پوشم یا توی عروسی می پوشم همونو می تونم توی خیابون هم برم. برای من چیز خاصی نیست. یک چیزی هست که با خودته می دونی چطوری میگم؟ مثلا این لباسه چیزییه که من باهاش بزرگ شدم. برای من مثل این لباس عادی خودمه چیز خاصی نمیتونم توضیح بدم مثلا بگم جای دیگه ببوشم.

فیروزه: خیر

زهرا: آیا فکر می کنید برخی از لباس های سنتی اصیل تر از بقیه هستند؟ چرا؟

فیروزه: نه. هر کدومش بیس خودشو داره، هر کدوم یه تم خودشو داره نمیتونیم بگیم این از اون بهتر یا این از اون اصیل تره اما من خودم به شخصه توی لباس‌هاي قشقایی مثلا نسلای جدیدی که تغييراتی توش میدن اونو دوست ندارم. اما خود بیس اش به نظر من همشون یکیه.

زهرا: آیا از جایی که آن را تهیه می کنید آن را اصیل تر می کند؟

فیروزه: نه فرقی نمیکنه، ما همه پارچه را از هر جایی که بگیریم پارچه است و دوختش مدلش هم یکیه همشون چیزی را تغییر نمیده.

زهرا: آیا استفاده از مواد متفاوت یا اینکه چه کسی آن لباس را درست کند، لباس را اصیل تر می کند؟

فیروزه: نه، فکر نمی کنم.

زهرا: اگر لباس را در فضاهای مختلف بپوشید، آن را اصیل تر میکند؟

فیروزه: شاید توی جای مختلف بپوشی پیام های مختلف را داشته باشه اما فکر نمی کنم در مورد اصالتش بتونه چیزی را تغییر بده. این لباس را مثلا توی یک جمعی یک عروسی بپوشم که همه پوشیدن یه چیز رندمیه اگر من همون لباس بپوشم برام دادگاه یه چیزه… نه اینکه بگم اصالتش رو چیز می کنه ها مثلا پیام خواصی پیام جالبی نداره یا من همون را بپوشم برام توی کافه بشینم یه پیامه دیگه ایی داره اما در مورد اصالتش چیزی را تغییر نمی ده.

زهرا: مثلا چه پیامی داره مثلا اگر همون لباسو مثلا یه نفر بپوشه مثلا بره دادگاه؟

فیروزه: چیز جالبی نیست اصلا فکر نکنم اجازه بدن برید داخل، جدیدا با توجه به این وضعیت جدید.

زهرا: بخاطر اینکه مثلا موها معلومه؟

فیروزه: آره، نه بخاطر همون رنگ شادی که داره بخاطر اینکه طبق فرم خودشون طبق فرم تایید شدشون نیست.

زهرا: آیا به هر دلیلی قسمتی از استایل های “سنتی” وجود دارد که آن را نمی پوشید؟

فیروزه: نه من ترجیح میدم همون جوری که دقیقا مادر بزرگم میپوشیده مادرم میپوشیده بپوشم چیزی رو تغییر ندم توش.

زهرا: چگونه احساسات یا نگرش خود را نسبت به لباس های سنتی مختلف توصیف می کنید؟

فیروزه: حس آرامش و تعلق داشتن به گروهی خاص را به من میدهد.

زهرا: احساس خود را هنگام پوشیدن لباس سنتی چگونه توصیف می کنید؟ مثلا در حین ساخت صنایع دستی؟

فیروزه: خیلی شاد میشه خیلی حالت خوب میشه، یه چیز خیلی جالبیه درسته یه مقداری سنگینه یکمی سخته باهاش برای من مثلا راه برم اما خیلی حس باحالی داره حس خیلی خوبی بهت میده یعنی حالت رو خوب می کنه، برای من که اینجوره.

زهرا: آیا هیچ یک از هویت های دیگر شما بر احساس شما در مورد لباس سنتی خود تأثیر می گذارد؟

فیروزه: من کلا به شخصه لباس ترکی، لباس محلی رو که می پوشم یه حس امنیت خیلی خوبی دارم، حس خیلی بهتری دارم تا لباسی که الان روزمره دارم استفادش می کنم اگر منظورت به این باشه، اگر بتونیم این رو بگیم.

زهرا: یعنی مثلا نژاد، قومیت، جنسیت، مذهب، مثلا اندازه ی بدن یا حتی وضع مالی بر احساس شما در رابطه با پوشیدن لباس سنتی تاثیر خاصی نگذاشته درسته؟

فیروزه: در هر حالتی برای من یه حس خیلی خوبی داره اون لباس، هرچند که هزینشم خیلی زیاد می شه و بعضی وقتا اگر یه مقدار اضافه وزن داشته باشی شاید تو لباس سنتی زیاد نشون بده اما بازم من برای من حسن خوبی داره این لباس، پوشیدن خود لباس این فرمه برای من حال خوبی داره

زهرا: یعنی خیلی اون چیزهایی که گفتم خیلی تأثیر خاصی نداشته؟

فیروزه: بیس لباسه برای من خیلی مهم‌تر بوده، اون حس خوبی که داشتم نه از بچگی حس خوبی به این قضیه داشتم چیزای دیگه نمیتونه اینو تغییرش بده، واسه من که اینجوریه.

زهرا: چه اطلاعاتی در مورد لباس سنتی از تعاملات خود کسب کرده اید با دیگران؟ (به عنوان مثال، آیا مادرتان در مورد لباس های مختلف به شما آموزش داده است؟)

فیروزه: یعنی چطوری؟

زهرا: در مورد لباس سنتی که میپوشین یا حالا اون فرهنگی که دارین یا حالا تمام اون اطلاعات حس میکنین چه کسی بوده؟

فیروزه: چیزی بوده که نسل به نسل همینجوری منتقل شده چیزی نیست که من برم بگردم از اول تو خانواده در موردش صحبت شده و مادرم به من گفته اینجوریه، مادر بزرگم هم مادره.

زهرا: پس نقش اصلی رو بیشتر مادر و مادر بزرگ داره؟

فیروزه: آره.

زهرا: فکر می کنید جامعه چه نوع پیام هایی را در مورد لباس سنتی ترویج می کند؟ چگونه با آن پیام ها ارتباط دارید؟

فیروزه: مخالف بودن اینجا بیشتر چیزی که من متوجه شدم لباس سنتی رو زیاد ترویج که نمیکنن هیچی خیلی جاها هم جلوش رو میگیرن خیلی جاها من نمیتونم این رو استفادش کنم اصلا نمیشه استفادش کرد تو سطح شهر زیاد، بجز مراسما.

زهرا: به خاطر پیدا بودن موی سر؟

فیروزه: هم اونه هم من احساس میکنم به خاطر اینه که مثلا وقتی که تو این لباس رو میپوشی یه اتحادی میشه واست یه همبستگی میشه با بقیه قشقایی ها و این چیزیه که الان اینجا خیلی باهاش مخالفن برای هر کدوم از قومیت ها ترجیحشون به اینه که همه با هم دیگه جدا جدا باشن. میدونی چی میگم؟ یه نماد داشته باشی برای این که با بقیه احساس نزدیکی کنی این برای خود جامعه خطرناکه یه مقداری، چیزی که من متوجه شدم اینجوری بوده تا الان. یه نماد داشته باشی که باهاش با بقیه احساس همراهی کنی همبستگی کنی این براشون یه ذره سخته. میدونی چی میگم؟

زهرا: چگونه با آن پیام ها ارتباط دارید؟ و حس میکنم ارتباط خاصی ندارین چون ترویج نمیشه؟

فیروزه: نه

زهرا: چه موانعی برای به دست آوردن و پوشیدن لباس سنتی وجود دارد؟

فیروزه: هزینه خیلی زیادش و اینکه جایی بجز عروسی نمیتونم ازش استفاده کنم، وقتی فکر میکنم برای یکبار پوشیدن واقعا قابل چیز نیست.

زهرا: آیا می توانید تصاویری از پوشیدن لباس های سنتی متفاوت به اشتراک بگذارید؟ هر تعداد که می خواهید به اشتراک بگذارید، نهایتا 10 عکس. برای هر تصویر می توانید به اشتراک بگذارید: شما در این تصويرکجا هستید؟ چرا در آن مکان لباس سنتی پوشیده ایید؟ آیا معنای خاصی برای شما که در این مکان هستید یا لباس سنتی که پوشیده ایید وجود دارد؟

فیروزه:

Woman smiling at the camera while wearing a floor-length skirt and a light-weight shawl on her shoulders.
شکل 1. فیروزه عابدی، در عروسی

زهرا: آیا چیز دیگری در مورد شما، هویت قشقایی و لباس سنتی وجود دارد که بخواهید به اشتراک بگذارید؟

فیروزه: فکر نمیکنم چیز خاصی باشه همه چیزو ازم پرسیدی مرتب.

Woman in front of a background with natural palm leaves. She is wearing a full-length skirt and a fitted top with many sequins on it.
شکل 2. فیروزه عابدی، آتلیه عکاسی

License

Icon for the Creative Commons Attribution-NonCommercial-NoDerivatives 4.0 International License

Qashqai Traditional Dress: An Oral History Project Copyright © 2024 by Zahra Falsafi and Kelly L. Reddy-Best is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial-NoDerivatives 4.0 International License, except where otherwise noted.