رونوشت فارسی نگار خسروی
زهرا: چند ساله هستید؟
نگار: من سی و نه سال.
زهرا: در حال حاضر کجا زندگی می کنید؟
نگار: شیراز، ایران.
زهرا: همیشه اینجا زندگی می کردید؟
نگار: بله, از کودکی و این که خب چند بار هم به خاطر کارم به تهران رفتم ولی هیچوقت نتونستم شهر دیگه ای رو به جز شیراز برای زندگی انتخاب کنم و دوباره برگشتم شیراز.
زهرا: شغل شما چیست؟
نگار: من کمک خلبان هستم. شرکت هواپیمایی مسافربری.
زهرا: تحصیلات شما چیست و در کجا تکمیل کرده اید؟
نگار: کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه شیخ بهایی اصفهان.
زهرا: جنسیت شما چیست؟
نگار: مونث بانو.
زهرا: آیا در رابطه هستید؟
نگار: بله, من متاهل هستم.
زهرا: آیا بچه دارید؟
نگار: هنوز خیر.
زهرا: می توانید در مورد خویشاوندان درجه دو خود بگویید؟ چقدر بزرگ است؟
نگار: کلا ما ایل قشقایی طایفه کشکولی تیره گشتاسب هستیم کلا قشقایی ها خودشون یه جمعیت خیلی بزرگی محسوب میشن که بنا به سنتهای گذشتشون شاید که اکثرا ازدواج فامیلی بوده وخیلی گسترده هستن و همه خویشاوندان مخصوصا توی یک طایفه خب خویشاوندی خیلی نمود بیشتری داره و به خاطر همین تقریبا خویشاوندهای ما هم تعداد زیادی رو شامل می شن می دونید توی طایفه های ایل قشقایی نسبت ها اونقدی که در کلمه دور هستن در واقع اونقد دور نیستن یعنی این که یک نسبتی که به کلام گفته می شه
مثلا عمه خاله پدر مادر بزرگم مثلا توی قشقایی ها این یه نسبت نزدیک محسوب می شه بخاطر این که خیلی مراودات با هم زیاده و در واقع خویشاوندان دایره وسیع تری رو دارن
زهرا: چقدر با خانواده نزدیک یا خویشاوندان درجه دو خود ارتباط برقرار می کنید؟
نگار: خیلی خوب و تقریبا خیلی زیاد
زهرا: شما کجا زندگی می کنند؟ خویشاوندان درجه دو
نگار: تعدادی خارج از ایران حتی خویشاوند درجه یک خارج از ایران و تعدادی هم داخل ایران هستن.
زهرا: آیا معلولیت جسمی دارید؟
نگار: خیر
زهرا: در حال حاضر سطح درآمد خانوار شما چقدر است؟
نگار: شخص خود من و همسرم متوسط روبه خوب، تقریبا میشه گفت خوب
زهرا: آیا وابستگی مذهبی دارید؟
نگار: شیعه هستم
زهرا: اعتقاد دارید بهش و قبولش دارید؟
نگار: هنوز کمی دارم ولی خیلی خیلی کم تر از سالهای پیش
زهرا: قشقایی بودن برای شما چه معنایی دارد؟
نگار: برای من به معنای اصالته
زهرا: زمانی بوده که بیشتر یا کمتر از دیگران احساس قشقایی بودن داشته باشید؟
نگار: من به صرف این که اولین بانوی خلبان مسافربری قشقایی هستم همه ی هم ایلی ها و هم طایفه ایلی های من خیلی خیلی زیاد به من لطف دارن و خیلی این قضیه رو شاید حتی تو ذهن خودمم بولد کردن خب به عنوان خانم من اینوعنوان کنم ما مردان خلبان زیادی تو ایل قشقایی داشتیم ولی از اونجایی که همه ی دوستان و آشنایان به من لطف داشتن و این قضیه رو خیلی بولد کردن توی مجامعی که خب بزرگ داشتهای قشقایی ها هست یا گردهمایی قشقایی ها هست اونا خیلی به من لطف دارن و خب منو همیشه زحمت میکشن معرفی میکنن و اون موقع هست که خب یه در واقع این قشقایی بودنه برای من بولد تر میشه و تقریبا آره توی همچین مواقعی احساس قشقایی بودن بیشتری دارم.
زهرا: آیا تا به حال نسبت به قشقایی بودن احساس منفی یا مثبت داشته اید؟
نگار: بله حس مثبت خیلی زیاد تا الان ولی حس منفی نسبت به این قومیتی که دارم برام پیش نیومده حس مثبتمم بیشتر مواقعی هست که فداکاری های قشقایی ها برای دفاع ازمرزهای وطنم میبینم حالا حتما شما که در واقع لباس قشقایی رو انتخاب کردید حتما با پیشینه قشقایی آشنا هستید و میدونید خب در زمان جنگ ایران و انگلیس چقدر قشقایی ها فداکاری کردن برای حفظ مرز های ایران و بله من واقعا وقتی اون رشادت ها رو میشنوم حس مثبتم به قشقایی بودنم خیلی زیاد تر میشه.
زهرا: از تجربیات خود در مورد جامعه قشقایی بگویید. چگونه درگیر هستید؟
نگار: خب یکی از چیزایی که ما رو توی قشقایی بودن درگیر کرده اینه که بهتون گفتم خیلی از وصلت ها فاملیلیه و این باعث میشه که خواهی نخواهی یک فرد قشقایی بخاطر در واقع وصلت های فامیلی که اکثرا این روزها کمرنگ شده ولی اکثرا بوده و من بخوام یک نسل قبل از خودم رو بگم اونها همه با فامیل وصلت کردن در واقع نسل ما نبوده ولی نسلهای قبل تر چرا به درگیری هاشون توی جامعه قشقایی به این دلیل هست که همه فامیلن. من بیشترین درگیریم توی قشقایی ها به جز دایره فامیلیم توی بزرگ داشتها و همایشهایی هست که شرکت میکنم مخصوصا چون پدرم از در واقع راهنمایان تعلیمات عشایر ایران بودن توی همایشایی که برای تعلیمات عشایر ایران گرفته میشه خب ما خیلی با جامعه قشقایی ها مثلا اون موقع که پدرم در قید حیات بودند شرکت میکردیم من خیلی تو جامعه قشقایی درگیر بودم. چون بزرگ داشتهای آقای بهمن بیگی که بنیان گذار تعلیمات عشایر توی ایران بودن وکلا بزرگ داشتهای در واقع بنیان گذاران دیگه یا دست اندرکاران دیگه من به این شکل خب زیاد درگیر شدم توی جوامع قشقایی به جز جوامع فامیلیمون.
زهرا: لباس ها و زیورآلات سنتی که می پوشید چه چیزهایی هستند؟
نگار: لباس قشقایی متشکل از یک پیراهن یک دامن چین داری داره یک چارقد و یک سربندی داره که ما بهش میگیم یاغلوق یه کلاه خیلی کوچیکی هست که زیر روسری ما میپوشیم که ما بهش میگیم کلاغچه که در واقع حالت کلاه مانندی داره برای اینکه این روسری رو روی سر نگهداره خب حالا دامن چین دارش هم که حتما میدونید بخاطر اینکه حالت پف وایسه مثل حالت لباس پرنسسی باشه چندین لایه پف یعنی لایه های زیرین این دامن ازجنس پارچه پف دار انتخاب میشه برای اینکه اون دامن حالا حالت پف وایسه این در واقع ماهیت کل لباس بود. حالا زیورالاتی که براش انتخاب میشه یه سنجاقی هست مثل سنجاق سینه که با اون یاغلوق رو به چارقد به وسیله اون کیپ میکنن گردنبندهایی که استفاده میشه نمیدونم اسم خاصی داره یا نه من شاید ندونم تو منطقه جنوب میدونم یه اسمی داره ولی خب اون برای ما نیست اگرهم اسم داشته باشه اسم منطقه جنوبه اسم قشقاییا نیست گردنبندهاش مثلا گردنبندهای خیلی بزرگیه بخاطر اینکه زیر زرق و برق اون چارقد منجوق دوزی و پولک دوزی شده خودش رو نشون بدن و به جز این من چیزی تو ذهنم نیست که زیورالات مخصوصی داشته باشه این دوتا رو میدونم بخاطر مخصوصا سنجاقی که به یاغلوق زده میشه و سنجاقی که یاغلوق رو به چارقد در واقع پیوند میده به جز این من چیز دیگه ای نمیدونم.حالا ممکنه توی خیلی قدیم تر یا سنتی تر زیورالات خاص دیگه ای داشته باشن که من نمیدونم.
زهرا: جنس لباس ها چیست؟
نگار: جنس لباسها خیلی متفاوته یعنی در واقع لباسهای جامعه قشقایی هم شامل مد و دیزاین و فشن هم میشه مثلا در سالهای چهل و پنجاه جنس این لباسها کاملا متفاوت از این چیزی بوده که در دهه مثلا نود داریم ما میپوشیم الان که دیگه ده سال گذشته من خودم این تفاوت رو متوجه میشم شاید مثلا اینکه خود پارچه ای که در دسترس هست دیزاین رو مشخص کنه نمیدونم ولی مثلا بسته به نوع اون مجلسی که میخاد اون لباس پوشیده بشه هم جنسهای پارچه متفاوتی استفاده میکنن مثلا برای یک عروسی مهمونها ترجیح میدن لباسها حالا رنگهای شاد که به کنار ولی جنس لباسی رو استفاده کنن که در واقع به اصطلاح عامیانه میگن زری دوزی چون حالت مجلسی طوری به لباس میده. خب دقیقا نقطه مقابل اون برای یک ختم وقتی لباس قشقایی بخواد پوشیده بشه برای یک مجلس سوگواری مطمئنن جنس پارچه متفاوت میشه میره سمت جنس پارچه ای که اگر فصل تابستان باشه برای اون صاحب سوگواری یه جنس خنکی از لباس و پارچه باشه. من اینو خیلی دیدم مثلا دقت می کنن وقتی میخوان برای یک سوگوار پارچه لباس تهیه کنن میگن یه چیز خنک براش بردار دیگه اون جنبه تشریفاتی و مجلسی بودن پارچه لباس کنار گذاشته میشه و این خیلی متناسب با همون میگم در دسترس بودن اون پارچه توی بازاره مثلا یادمه که یه موقع پارچه های هندی به خاطر اون در واقع هم زری دوزی هایی که دارن خیلی در واقع مد بودن. یه تایم پارچه های هندی ورودشون به ایران کم شد خب اون از مد افتاد.مد تغییر کرد و خب البته واقعا باید بگم که شرایط اقتصادی هم میتونه موثر باشه متناسب با این تورمی که الان در جامعه هست مطمئننا قدرت خرید پارچه اعلا برای لباس هم کاهش پیدا میکنه چون کلا تهیه یک لباس قشنگی بسیار هزینه بر هست.
زهرا: چه رنگ هایی می پوشید؟
نگار: اکثرا شاد. خیلی شاد.
زهرا: چه جواهراتی میپوشید؟
نگار: جواهراتی که اگر سنگ در واقع داره اون جواهر، سنگش متناسب با رنگ لباس باشه مثلا جواهری که من برای مراسم عقد خودم استفاده کرده بودم رنگ سبز داشت بخاطر اینکه لباسم سبز بود.
زهرا: این لباس ها یا زیورآلات را از کجا تهیه می کنید؟
نگار: زیورالاتو که جدیدن خیلی بیشتر بورس طلافروشی های در واقع طلاهای دستساز موجود هست و این بورس توی بورس هست. ما یه طلافروشی داریم توی شیراز که اختصاصا طلاهای منحصرا هستند برای لباس قشقایی در واقع تهیه میکنه به اسم طلا فروشی غزاله.من خودم اگر بخواهم انتخاب کنم حتما اونجا سر میزنم ولی اگر بخواهم طلای سنگینی بردارم مثل همون گردنبند هایی که بهتون گفتم باید خیلی بزرگ باشه که روی این منجقدوزی ها و پولکدوزی ها خودشو نشون بده مناطق جنوبی ایران مثل خنج، مثل لارستان، مثل گراش، مثل عسلویه و این جاهایی که اونها هم لباس محلی دارن این طلاهای در واقع بزرگ خیلی راحت تر پیدا میشه با تنوع بیشتر.
زهرا: آیا آنها را خودتان درست می کنید؟
نگار: من به شخصه نه ولی بله، قشقایی ها خودشون هم زیورالاتشو درست میکنند و هم لباسش که من خدمت شما گفتم که دوستم این لباس رو طراح لباس قشقایی هست و سعی داره که این لباس رو ثبت بکنه، ثبت بین المللی کنه و خیلی جالبه که حتی روی پارچه این لباس هم دقت کرده و پارچه این لباس رو سفارشا داده کاشان براش بافتن که پارچه هندی توش به کار نره مثلا که بهتون گفتم خیلی یه تایمی روبورس بود بخاطر این که خب بعدا هندی ها میتونن ادعا کنن که پارچه لباس مال ماست ولی ثبت بین المللی برای قشقایی شد آره، ما داریم تو خود قشقایی یا طراح های لباس و جواهر قشقایی.
زهرا: آیا دیگران آنها را برای شما درست میکنند؟
نگار: من به شخصه چون هنرمند نیستم، بله.
زهرا: آیا آنها به شما تحویل داده شده اند؟
نگار: بله، بله. مادر من یک سنجاق مخصوص سربندش که بهتون گفتم ما بهش میگیم یاغلوق یک سنجاق مخصوص یاغلوق داده که اون رو به من داده و من همیشه با افتخار از اون استفاده می کنم، بله.
زهرا: آیا آنها را از فروشگاه خریداری می کنید؟
نگار: خب، کسی که اون رو طراحی کنه مطمینا توی یه فروشگاه اون رو برای عرضه به ما به نمایش می داره ولی نه فروشگاه خیلی رسمی فروشگاه خیلی غیر رسمی یا این که با سفارش خود ما تهیه می شه اگر فروشگاه نداشته باشه توی منزلش
زهرا: بعد مصاحبه قبلی که داشتم یه سری به من گفتن که مثلا خیلی از بازار وکیل تهیه می کنن حالا لباسو یا زیورالاتشونو
نگار: نگاه کنید در واقع می شه از اونجا تهیه کرد ولی کیفیت لباسی که از بازار وکیل تهیه بشه پارچه اش از اونجا می گرفتن خود پارچه اش بله خود پارچه رو مطمئنا شما باید از یک فروشگاه تهیه کنید بازار وکیل داره ولی خب ما خیلی دیگه از پارچه فروشی هایی داریم که پارچه مثلا برای لباس مجلسی غیر سنتی میارن ولی وقتی یک طراح لباس با یک دیدگاه هنرمندانه به اون پارچه ها دقت کنه میتونه از اونا طرح مورد نظر لباس خودش رو در بیاره من تا الان از بازار وکیل پارچه برای لباس هم تهیه نکردم ولی خب بله امکانش هست
زهرا: شما پارچه لباستون رو از کجا تهیه میکنید؟
نگار: من یک پارچه فروشی هست در سینما سعدی که پارچه های لباس مجلسی برای لباس غیرسنتی میاره ولی خب بسیار اعلا هستن و من از اونجا تهیه میکنم یا این که مثلا دوستی که قبلا طراح لباس بودن و اینا رو برای من در واقع تهیه میکردن بیشتر اون جلا رو با کار دست روی پارچه به من میداد در واقع هنرشون رو به این شکل به من ارائه میدادن که اصلا خود پارچه یه پارچه خیلی معمولی با یک قیمت خیلی ارزون و شما میتونین از همه جا تهیه کنین ولی روی اون بسیار بسیار کار دست انجام میدادن و پارچه رو از فرش به عرش میبردن
زهرا: چرا آنها را از مکان هایی که انجام می دهید می گیرید؟
نگار: خب اولا این که اون فروشنده کاملا با لباس قشقایی آشنا هست و در واقع کاملا میتونه من راهنمایی کنه من چون خیاط نیستم و در واقع آشنایی با خیاطی ندارم ایشون خودش وارده من راهنمایی میکنه و پارچه هاشون هم بسیار با کیفیت پارچه ای نیست که در واقع با کار کردن روش دفرمه بشه من این پارچه ها رو به این دلیل از ایشون میگرم چون تا الان هر چی گرفتم راضی بودم.
زهرا: لباس سنتی برای شما چه معنایی دارد؟
نگار: برای من یک افتخاره، برای من یک نشان از اصالته و برای من یک نشان از حفظ یک اثر هنری ارزشمنده من جدیدا دیدم خیلی لباس قشقایی دچار تغییر و تحول شده با فشن امروزی که هیچ ربطی به لباس سنتی ندارن و همیشه از این قضیه غصه میخورم اصلا میگم که چرا باید ما ناآگاهانه فقط برای زیبا تردیده شدن این لباس که البته این خیلی سلیقه ایه برای بعضی ها این حالت در واقع زیباتردیده شدنه مثلا این که یک کاری کنن که لباس پوشانندگی کمتری داشته باشه ولی امروزی تر باشه خب من همون لباس سنتی قشقایی که مادرم میپوشیده یا مادر بزرگم میپوشیده به همون حالت من همون قد پوشانندگی رو مثلا دوست دارم بخاطر این که اصل این لباس اینه ماهیت این لباس اینه و چی من باید ماهیت لباسمو تغییر بدم و اینی که میگم حفظ یک اثر در واقع هنری ارزشمند مثل یک صنایع دستی مثل هنر خاتم، هنر منبت که باید سعی کنن حفظش کنن من احساس میکنم هر دفعه که این لباسو میپوشم دارم یک قدم میذارم در راه این که این لباس فراموش نشه یا این که سعی میکنم یک ورژن اصیل ازش تهیه کنم که این لباس دچار تغییر و دستخوش و در واقع تحریف نشه.
زهرا: آیا این معانی در طول زندگی شما تغییر کرده است؟
نگار: افتخارش و اصالتش نه تغییر نکرده از نوجوونی وقتی میپوشیدم دوست داشتم از بچگی وقتی توی کودکستان یک لباسی داشتم که من رو از بقیه جدا میکرد مثلا وقتی میگفتن یه لباس خاص بپوشید بیاید من اینو آماده داشتم این که اون موقع در واقع من رو از بقیه جدا میکرد ویک امتیاز برای من محسوب میشد از اون کودکستان وقتی این لباسو میپوشیدم دوست داشتم شاید در یک برهه ای مثلا وقتی تایم تینیجری 13 تا 18 سال فکر میکردم که من لباس به این سختی رو بپوشم چی کار ولی مثلا بعد همون موقع خیلی کم این تو ذهنم میموند سریع بعدش میگفتم خب درعوض خوشکله همیشه دوستش داشتم این لباسو.
زهرا: آیا وقتی در فضاها یا مکانهای مختلف هستید، معنای لباس سنتی تغییر میکند؟
نگار: فکر نمی کنم نمیتونم در واقع هیچ مثال نقضی برایش پیدا نمی کنم که جوابش رو خیلی دقیق بدم ولی به نظرم نه همیشه باعث افتخار بوده
- زهرا: آیا فکر می کنید برخی از لباس های سنتی اصیل تر از بقیه هستند؟ چرا؟
نگار: صد در صد. من قبل از اینکه به این سوال برسیم فکر کنم یه مثال براتون زدم یه لباسی رو میبینید دوخته شده بسیار دوخت پایین بسیار پارچه بی کیفیت بسیار تحریف شده مثلا شما فکر کنید من این رو دیدم که لباس قشقایی رو آستین کوتاه کردن پوشیدن ما اصلا همچین چیزی رو من نمیتونم این از نظر من یک لباس کاملا غیراصیل و یک لباس کاملا بی اصالته بله مطمئنا شما حتی نوع دوخت لباس نه به صرف هزینه به صرف عشق و علاقه ای که اون لباس رو میدوزه مثلا شما وقتی میخوایید لباس قشقایی رو بپوشید میگردید یک خیاط باذوق یک خیاط با عشق پیدا میکنین اون لباس رو میدین بدوزه اصلا منظورم به هزینه برای این لباس نیست کسی که با عشق این لباس رو بدوزه به این لباس اصالت میده و متاسفانه میبینیم که خب بهتون گفتم یه تحریفهایی تو این لباس انجام میدن که آدم رو ناراحت میکنه اصلا یک جوری این حالت زلف رو تغییر میدن میخوان امروزیش کنن میخوان فشن قاطیش کنن میخوان مدرنیتش کنن ولی لباس قشقایی با سادگی و اصالتش زیباست این نظر من میگم یک جوری مثلا مدل زلف رو تغییر میدن که من اصلا دوست ندارم و همش میگم نکنه لباس قشقایی به این سمت بره نکنه انقد این اتفاق بیفته که اصلش فراموش بشه
بله مطمئنن شما با نگاه کردن حتی چند ثانیه ای به یک لباس میتونید اصیل و غیر اصیل بودنش رو تشخیص بدید هرچند تفاوت
در بین طوایف ایل قشقایی در نوع لباس پوشیدن و نوع زلف گذاشتن هم موجود هست
زهرا: آیا از جایی که آن را تهیه می کنید آن را اصیل تر می کند؟
نگار: بله فکر میکنم
زهرا: آیا استفاده از مواد متفاوت یا اینکه چه کسی آن لباس را درست کند، لباس را اصیل تر می کند؟
نگار: ببینید تأثیر در زیباییش داره ولی اگر حالت کلی و در واقع اون فرم اصلی لباس حفظ بشه به نظر من اصالتش حفظ شده و اون نکاتی که بهتون گفتم و اینکه خیاط خاصی اون رو دوخته باشه و اصیل کنه تا یه حدی هست ولی نه به واسطه پارچه یا هزینه و این چیزا به واسطه اینی که اون خیاط برای دوخت یک لباس در واقع ورژن اصیلش رو میدونه من همینجا یه نکته اضافه کنم من توی در واقع لباسی که ازم پرسیدین یه نکته فراموش کردم بگم اجزاش رو براتون گفتم. اما آرخالوق رو نگفتم خود لباس یه آرخالوقی داره که روی پیراهن میپوشن در فصول سرد مثل حالت کت هست و این قشنگترین پارچه رو برای آرخالوق انتخاب میکنن حالا اینی که گفتم بخاطر اینه که آرخالوق کتی هست که آستینهای بلندی داره حالا اینی که خیاطی اینو بشناسه شیوه قدیم بدوزه و بتونه اون اصالت قدیمیه لباس رو در دوخت آرخالوق بکار ببره تنها موردیه که میتونم بهتون بگم آره میتونم اصالت لباس رو در واقع تامین کنه.
زهرا: اگر لباس را در فضاهای مختلف بپوشید، آن را اصیل تر میکند؟
نگار: میتونه به نظر من میشه این اتفاق بیفته من خودم به شخصه این کا رو هیچ وقت نکردم ولی خب شما فکر میکنید توی مراسم مثلا جام جهانی خانمی و آقایی از ایل قشقایی رفته بودن با لباس قشقایی خب خیلی تو یه جایی که بین المللیه شما این لباس رو بپوشی
خیلی وجهه در واقع اصالت اون لباس رو میاره بالا مثلا شما خانمهای قشقایی که خارج از ایران فارغ التحصیل میشن روز جشن
فارغ التحصیلیشون وقتی این لباس رو میپوشن مثل غنیمت اژدری که متاسفانه توی حادثه هواپیما ما از دست دادیم ایشون توی
کانادا توی دانشگاهش لباس قشقایی پوشیده بود خب وقتی شما توی یک جامعه بین المللی که کسی با لباس آشنا نیست اونو میپوشین
خیلی این قضیه رو بولد میکنی و اصالتش رو میاری بالا به نظر من آره ممکنه با فضا اصالت لباس تغییر میکنه.
زهرا: آیا به هر دلیلی قسمتی از استایل های “سنتی” وجود دارد که آن را نمی پوشید؟
نگار: نگاه کنید کل لباس یه چیزه من معمولا میپوشم حتی اگر آرخالوق در فصل سرد باشه آرخالوق رو هم میپوشم.
زهرا: چگونه احساسات یا نگرش خود را نسبت به لباس های سنتی توصیف می کنید؟
نگار: مثل یک کوه استوار قدیمی
زهرا: احساس خود را هنگام پوشیدن لباس سنتی چگونه توصیف می کنید؟ مثلا در حین ساخت صنایع دستی؟
نگار: خیلی بهش افتخار میکنم احساس غرور خوبی دارم اعتراف میکنم که با گذر سن این غرور بیشتری به من میده.
زهرا: یا مثلا اگر دارید البته شما گفتین اینکار انجام نمیدین حالا گردنبند،زیورآلات که دارید درست میکنید در حین ساختن صنایع دستی یا حالا زیورآلات چه حسی دارین؟ اصلا تا حالا درست کردین؟که بخواین حستون رو به اشتراک بذارین؟
نگار: نه متاسفانه من نه چون من آدم هنرمندی نیستم.ولی هنرمندها مطمئنم وقتی دارن اون رو میدوزن یا اون زیورالات رو درست میکنن با ذوق اینکار میکنن چون ماهیت هنر همینه و ماهیت هنرمند همینه که عشقش رو به اون اثر هنری که داره خلق میکنه بده ولی خب من نه.
زهرا: آیا هیچ یک از هویت های دیگر شما بر احساس شما در مورد لباس سنتی خود تأثیر می گذارد؟
نگار: نگاه کنید مطمئنا لباس قشقایی مثل همه لباسهای دیگه دنیا وقتی یک اندام فیتی داشته باشی از پوشیدنش لذت میبری مطمئنا خب اضافه وزن میتونه حس آدم رو به هر گونه لباس پوشیدنی تغییر بده منحصرا راجع به لباس قشقایی نیست ولی خب مطمئنا تاثیرداره هر چند تازه به نظرمن تو لباسهای قشقایی میشه خیلی کمبودهای یک اندام رو کاور کرد چون خاصیت اصلیش پوشانندگیه
وشاید تاثیرش نسبت به لباسای دیگه خیلی کمتر باشه این حالا بعد منفیش رو در نظر بگیریم ولی خب مثل همیشه لباس دیگه ای
شما اون رو شیک تر بپوشی هر چی شما اون رو با اندام فیت بهتری بپوشید مطمئنا تاثیر بهتری داره توی حس و حال خود آدم من در طول یک برهه زمانی خیلی کوتاه یهویی اضافه وزن زیادی داشتم مثلا شما فکر کنید که در عرض یک سال حدود هشت کیلو یا همین حدود و حالا خیلی جالبه که ترجیحم این شد که توی تا زمانی که این وزن رو کم نکردم توی یک مجلس اگر میخوام لباسی بپوشم لباس قشقایی بپوشم چون گفتم بهتون که خیلی کاور کنندگی بیشتری داره و شاید حالا حس مثبت تری هم بشه ازش گرفت.
زهرا: چه اطلاعاتی در مورد لباس سنتی از تعاملات خود کسب کرده اید با دیگران؟ (به عنوان مثال، آیا مادرتان در مورد لباس های مختلف به شما آموزش داده است؟)
نگار: ببینید ما از کوچکی با اینا بزرگ شدیم. من هیچوقت یادم نیست که مادرم یعنی دیگه به سن من نیست ولی خواهر بزرگتر من یادشه که مامانم با همین لباس توی شهر تردد میکرده و خیلی جالبه که یکی از بزرگترین گلگی هایی که من هنوز و همیشه از مادرم میکنم اینه که چرا لباس قشقایی رو توی شهر کنار گذاشتی؟ و لباس دیگری رو پوشیدی؟ یعنی دیگه لباس قشقایی رو به عنوان لباس اصلی توی خیابون، توی کوچه، توی بازار، توی دکتر، توی دانشگاه، توی هر جا این لباس رو انتخاب نکردید اگر این کار رو میکردید و لباس سنتیتون رو حفظ میکردید، هیچوقت مجبور به یک پوشش اجباری نمی شدید. این یک از بزرگترین گله های من از مادرم هست و خب مطمئنن ما از بچگی با این پوشش بزرگ شدیم هرچند، من همین جا تا از یک قضیه دور نشده بگم که مادرم بسیار جواب قانع کننده ای برای این قضیه دارن. وقتی من ازش گله کردم، خیلی قشنگ منو متقاعد کرد. حالا خب شاید یک کم جریان سیاسی طور بشه، بخاطرهمین نمیتونم جوابشو میکنم خب منو قانع کردن. میدونید شرایط جامعه باعث شده که اونها از لباس سنتی دست بکشن ما هم که الان داریم این لباس رو میپوشیم توی مراسمهای ازدواج و مراسمهای شخصی خودمون هست ولی خب من از بچگی این رو دیدم که توی هر عروسی ما رفتیم لباس سنتی بوده، خواهر من دیده که مادر من در جامعه با لباس سنتی تردد میکرده البته مادربزرگ من تا روز آخر زندگیشون همیشه لباس سنتی رو داشتن و با همین لباس در سطح شهر تردد میکرد یعنی این لباس برای ما چیزی نیست که به ما آموزش داده بشه این به صورت پیش زمینه با ماست.
زهرا: فکر می کنید جامعه چه نوع پیام هایی را در مورد لباس سنتی ترویج می کند؟ چگونه با آن پیام ها ارتباط دارید؟
نگار: ببینید جامعه از بابت خود قشقایی ها چند سالیه که داره ترویج میشه من حتی امیدوارم جامعه قشقایی به جایی برسه که دوباره این لباس رو در معابر عمومی و به عنوان لباس روزانه استفاده کنه و امیدوارم این اتفاق بیفته. چند سالی هست که خود خانمهای قشقایی دارن این رو ترویج میکنن ولی خب این اجازه رو ندارن که از طریق بنر در یک جامعه که تحت کنترل قشقایی ها نیست بخواد این قضیه رو ترویج بدن. هر کسی توی پیج های اینستاگرام شخصی خودشی و پیج های اینستاگرام عمومی من دیدم که این قضیه رو استفاده کنین یا آهنگ ها برای کلیپ آهنگ های قشقایی لباس قشقایی رو دارن ترویج میدن ولی یک چیز خیلی عمومی در سطح یک جامعه ای ایران نیست ولی من امید دارم که بلاخره این قضیه دوباره برگرده به روال قبل امید دارم و هر کسی آزادانه بتونه این لباس رو دوباره توی سطح شهر بپوشه.
زهرا: چه موانعی برای به دست آوردن و پوشیدن لباس سنتی وجود دارد؟
نگار: یک ،عرف نبودن این لباسه به نظر من در مجامع عمومی مثلا این که خب شما فکر کنین این لباس یک لباس خیلی زرق و برق دار و با ابهتیه یک لباس خیلی خاصیه با این که همه باهاش آشنا هستن ولی شما فکر کنین که مثلا اینو بپوشین و بریم بیرون خیلی جلب توجه زیادی میکنه خیلی زیاد نه هم با این که دوست دارم این لباس رو به عنوان لباس رسمی خودم انتخاب کنم به خاطر این که خب هر چیزی که باشه هر چقدر که سخت باشه پوشیدنش یک چیز تحمیل شده به من نیست کسی نمیتونه توی اون به من نوع پوششم رو تحمیل کنه لباسی که خب بوده و از قبل مشخصه که چطوره تحریفی توش اتفاق نیفتاده من با وجود این که دوست دارم این لباس رو به عنوان پوشش رسمی خودم انتخاب کنم من نمیتونم هنوز نتونستم با خودم کنار بیام چون خیلی جلب توجه میکنه دو این که خب با زندگی پرهیاهو و دوندگی های روزمره ما سازگار نیست حالا خب یکم سخته پوشیدنش.دو، این بود و سوم این که خب برحال لباس پرهزینه ایه و شما نمیتونی به راحتی عوضش کنی.
زهرا: آیا می توانید تصاویری از پوشیدن لباس های سنتی متفاوت به اشتراک بگذارید؟ هر تعداد که می خواهید به اشتراک بگذارید، نهایتا 10 عکس. برای هر تصویر می توانید به اشتراک بگذارید: شما در این تصويرکجا هستید؟ چرا در آن مکان لباس سنتی پوشیده ایید؟ آیا معنای خاصی برای شما که در این مکان هستید یا لباس سنتی که پوشیده ایید وجود دارد؟
نگار: این تصاویر، تصاویر روز مراسم عقد من هست و ما در حال عکاسی برای مراسم آلبوم عقد خودمون هستیم ولی یک محیط تقریبا عمومی بود هر کسی با هر لباسی میتونست حضور پیدا کنه من با لباس قشقایی حضور پیدا کنم و عکاسیمو تو اون باغ انجام دادم یک باغ تقریبا عمومی محسوب میشد.
به خاطر اینکه یک رسم هست در قشقایی ها که روز ازدواجشون لباس سنتیشون رو بپوشن و خب من یکی از طرف دارای این لباس بودم باید حتما در اون روزی که برای مهمه مهمترین لباس رو میپوشیدم.
خب بزرگترین معنایی که برای من داشت در واقع همون حس ابهت و غرور و افتخارش بود و اینکه من خودم رو بعنوان یک قشقایی موظف میدونستم که سنتهامون رو تو اون روز این لباس رو بپوشم و این در واقع یک ادای دین شاید نمیدونم ولی من خودم رو موظف میدونستم که اون رو این لباس رو به تن کنم.
زهرا: آیا چیز دیگری در مورد شما، هویت قشقایی و لباس سنتی وجود دارد که بخواهید به اشتراک بگذارید؟
نگار: من نمیدونم واقعا چطور میشه که این لباس یه لباس تثبیت شده ای باشه حالا باید در داخل ایران حلش کرد نمیدونم ولی خب این لباس همین سوال قبلی داشتیم صحبتش رو میکردیم این لباس یکجورادای دین هست در ازای هویتی که قشقایی بودن به ما بخشیده، در ازای همه چیزهایی که قشقایی بودن به ما داده شاید ما با حفظ اول از همه زبان قشقایی و انتقال اون به نسل های بعد و بعد هم لباسش بتونیم اون ادای دینمون کرده باشیم خب بزرگترین مسئله که میگم زبانه که ما خیلی در اون قضیه تعصب داریم و بعد هم لباس مثلا من خواهرم همسرشون ترک نیست ولی بچه هاشون ترکی صحبت میکنن به خاطر این که زبانش مهمه و جالب اینه که در مراسمهای ما آنها لباس قشقایی هم میپوشند و بسیار علاقه دارن به این که در واقع این سنت حفظ بشه نه من نمیدونم چه راهکاری هست برای این که خدایی نکرده این لباس از بین نره یا دچار تحریف نشه ممنون میشم شما که حالا با دوستان دیگه صحبت کردین ببینید اونا راهکاری داشتن برای این قضیه یا نه به منم بگید. متشکرم و ممنونم باعث افتخار هست برای من و بسیار ممنونم که شما در واقع لباس ما را دارید توی یک جای بین المللی مطرحش میکنید.